پدیده چندهنری و زایایی هنر / تحلیل نقاشی‎های پریسا کرمی

مجید رحیمی جعفری

اثری از پریسا کریمی

 

بهمن‎ماه 1389 هنگامی که از خوانش پانوفسکی به سه سطح در تحلیل نظام‎های دیداری رسیدم[1] همواره به این فکر بوده ام که آن را در نقاشی، عکس، فیلم، پوستر و تمام هنرها مطرح کنم. این تحلیل‎های جسته و گریخته حال کم‎کم به یک طرح و الگو بدل شده است که بتوان با آن، هر نوع نظام دیداری را در سطوح مختلف بررسی کرد. نظام‎های نشانه‎ای، دلالتی، زبانی و حتی هنرها را در هر سطح بازشناخت. با چنین دیباچه‎ای به تحلیل نقاشی‎های پریسا کرمی برگزیده نقاشی در جشنواره پرسبوک آرت خواهم پرداخت.

 در هر سه اثر ما با هنر طراحی لباس در نقاشی روبه‎رو هستیم. لباس‎هایی که هر کدام در مرکز تصویر قرار دارند و هویت فرهنگی را در یک مرکز –به مثابه الگوی فرهنگی که حاشیه را تحت تأثیر قرار می‎دهد- برجسته می‎کند. با این تصور با دو هنر روبه‎رو هستیم؛ هم طراحی لباس و هم نقاشی. پدیده چندهنری چنان در حال تسخیر فضای روز جریان‎های هنری است که دیگر یک اثر هنری به مجرد این‎که بر روی بوم قرار گرفته یا یک ویدئو پروژکشن نقاشی یا ویدئو آرت و امثال‎هم خوانده نمی‎شوند و از پدیده‎ها و هنرهای مختلفی وام می‎برند. پدیده لباس در مرکز هر کدام از تصویرها با یک بافتی روبه‎رو هستند که در اصل مرکز خود مرکززایی می‎کند. اگر قبول کنیم در نقد پساساختارگرا به دنبال زایش‎ها هستیم این‎جا نشانه نه تنها به زایایی نشانه‎ها بلکه حتی به زایایی هنرها یاری می‎رساند.

در تصویر شماره 1 مانکن کندوی عسل است و زنبورهایی نیز به دور آن جمع شده‎اند. این تصویر به مثابه یک نظام نشانه‎ای رابطه‎ای بینانشانه‎ای و حتی بینابافتی با تصویر دیگری برقرار می‎کند که سه شخص با لباس‎های محلی در حال انجام حرکت موزون –یا آیینی- هستند. هنر لباس در نقاشی با ترکیب‎بندی غیرمنتظره و آشنایی زدایی از آشنامایه‎های ما –مانکن همان‎طور که تا به حال آن را دیده‎ایم- هنر دیگری هم‎چون پرفورمنس را فرامی‎خواند. روابط چند هنری همه بر روی دیواری نصب یا جلوی آن قرار گرفته‎اند که نوعی سنت‎آرایی است. روابط مرکزی که چندگانه نیز هستند حاشیه‎هایی از هنرهای دیگر را در بافت سنتی آفریده‎اند که همه این مسائل در خوانش روابط این عناصر در سطح تجسمانه هستند. درست جایی که ما با انگاره‎ها سر و کار داریم.

در تصویر شماره 2 این‎بار مانکن و لباسی که بر روی آن قرار گرفته در روبه‎روی ما قرار گرفته است. مانکنی که از قبلی آشناتر است و ما آن را این‎گونه دیده‎ایم. سطح صورتانه عناصر مختلفی را در مقابل ما قرار می‎دهد که دیگری آن صفحه‎ای روزنامه است. صفحه‎ی آگهی روزنامه! قبل از این‎که وارد خوانشی مفهومانه و حتی هرمنوتیکی از این پدیده هنری شوم می‎خواهم به روابط تجسمانه بپردازم. جایی که بر بافت قبلی رسانه وارد شده است. رسانه‎ای خبری چون روزنامه که هم‎چون کادری در بالای مانکن و این بار به جای تصویر یک آیین آمده است. روابط بینانشانه‎ای در سطح تجسمانه ما را به سمت تصویر در تصویر صفحه آگهی می‎برد. با توجه به این‎که هر سه لباس در هر سه تصویر زنانه است و موضوع زن در نقاشی‎های پریسا کرمی برجسته‎نمایی شده می‎توان چنین پنداشت در یک خوانش هرمنوتیکی در سطح مفهومانه نقاش نگران از وضع زنان است. زنی که بر یک بند اسیر است. گیره‎های لباس او را گرفته‎اند و به سطح آگهی و حراج گذاشته‎اند. زنی که قربانی است. دستش را بر روی صورتش گذاشته و این به معنای آن نیست که نمی‎بیند. چشمانش بیشتر از قبل فجایع را می‎بینند و شاید باید تحمل کند.[2]

 

پریسا کریمی   پریسا کریمی 2

 

در تصویر شماره 3 این بار زن کامل شده است مانکنی در کار نیست تصویر مجزایی وجود ندارد هر چه هست یک جا پیش‎روی ما قرار گرفته است. هم‎چنان نیز عناصر زیبایی‎شناسانه حتی در نمایش لباس نیز وجود دارد. زنی که با لباسی سنتی شقیقه خود را نشانه رفته است. او در این جامعه می‎زید، اما هجوم فرهنگ حاشیه چنان زیاد است که بر او الصاق می‎شود –عطف به تصویر مرلین مونرو که با سنجاقکی بر روی او قرار گرفته است- او صورتش سنت است هویت نقاشیش سنت – عطف به عناصر نگارگری و نقاشی‎ها ایرانی که بر روی صورت زن فال فال شده است و هر کدام را انتخاب کنید باز یک چیز هویدا خواهد شد- است و هم‎چنان بافتش نیز سنت است. در این تصویر پیام در سطح زبانی و نقش‎های یاکوبسنی[3] مهم‎تر است. کاملا ارجاعی است و سطح صورتانه ارجاعی شده است. این که زن از هجوم فرهنگ، لباسی که بر تنش است یا چیز دیگر ناچار به خودکشی شده یا حتی این‎که در خط روایی نقاشی‎های پیشین به چنین وضعی دچار شده خوانشی سلیقه‎ای می‎شود که نگارنده تمایلی به چنین نقدی ندارد.

پدیده چند هنری هم‎چنان اصلی‎ترین پدیده هنرتجسمی است. دیگر مرزهنرها نیز مشخص نیست. خود هنر هم‎چون که در نقاشی‎های پریسا کرمی نیز مشخص است سبب زایش هنر دیگر می‎شود و با آن وارد تعامل می‎شود. از بافت‎ها و متن‎ها آشنایی‎زدایی می‎گردد. روابط بیناهنری سبب شده گفتمانی حاصل شود که خط و ربط رسانه‎ای، جسمی و هنری در هم ادغام گردد و هنر در کنار بُعد زیبایی‎شناسی وجوه دیگر داشته باشد.



[1] این سه سطح عبارتند از صورتانه، تجسمانه و مفهومانه که در سخنرانی در دانشگاه هنر اصفهان مطرح شد.

[2] گفتنی است، خوانش هرمنوتیکی همواره خوانشی متکثر از اثر هنری است. خوانشی که منتقد با توجه به پیش‎انگاشته‎های خود از هر آن‎چه با اثر مواجه شده می‎نگارد و نمی‎تواند یک خوانش محکم تلقی شود.

[3] نقش‎های شش گانه یاکوبسنی (عاطفی، ترغیبی، ارجاعی، همدلی، فرازبان و شعری)

 

 

 

/span
درباره نویسنده :
نام نویسنده: تحریریه آکادمی هنر