نگاهی به «اینجا بدون من»: شاعرانه‎ای میان رویا و واقعیت

 

 فاطمه معتمد آریا و نگار جواهریان در اینجا بدون من

اینجا بدون من ساخته بهرام توکلی داستان خانواده‎ای 3 نفره از تهی دستان شهری است که با ظاهری ساده، جزئیات بسیاری از زندگی اجتماعی امروز ایران دارد و مفاهیم را با نگاهی بومی بیان می‎کند

و نمایش‎نامه باغ وحش شیشهای نوشته‎ی تنسی ویلیامز را که بر بنیان بحرانی اقتصادی و در پی آن روانی و اجتماعی قرار گرفته، با شرایط امروز ایران منطبق می‎کند. در فیلم اینجا بدون من، شخصیت‎های فیلم هویتی تازه گرفته‎اند و بیان‎گر رفتار قشرهای ضعیف جامعه ایران هستند.

 

فیلم بدون هیچ مقدمه‎ای آغاز می‎شود. احسان (صابر ابر) در اتوبوس نشسته و می‎گوید: «زمانی که این داستان را می‎شنوید، ممکن است من در اتوبوس نباشم». احسان که دغدغه نویسندگی دارد، با دوست و همکارش رضا (پارسا پیروزفر) در انبار با حقوق کم، کار و در خانواده‎ای کارگری که مادر سرپرست آن است، زندگی می‎کند. مادر (فاطمه معتمد آریا) به عنوان کارگر، در  خطر از دست دادن شغل و نگران دختر معلول‎اش یلدا (نگار جواهریان) است. پدر خانواده نیز معتاد بوده و گویا خانواده را رها کرده است و اثری از او در فیلم دیده نمی‎شود. تم اصلی داستان با این رویداد آغاز می‎شود که رضا به عنوان دوست احسان با داشتن شخصیتی واقع گرا، پا به دنیای خیالی خانواده احسان می‎گذارد و در همین گیر و دار، یلدا صدای او را  از داخل اتاق هنگام آواز خواندن شنیده و ضبط کرده و مدام به صدایش گوش می‎دهد و بدون آن که او را ببیند، به او علاقه‎مند می‎شود.

 

 

پوستر اینجا بدون مناینجا بدون من نمونه ای از فیلم‎هایی است که شخصیت زن در مقام مادر در کنار دیگر افراد خانواده معنا پیدا می‎کند. معتمد آریا در این موقعیت، نشانه‎هایی عمیق و تأثیرگذار در ذهن بیننده جا می‎گذارد. مادری که به خاطر فرزندانش از همه چیز، حتی واقعیت زندگی اطرافش گذشته و دچار امیدی پوچ شده است، معلول بودن دخترش را با امیدواری به آینده می‎آمیزد. وی در تلاش است که همه چیز را عادی نشان دهد و مدام حقیقت معلول بودن فرزند را نادیده بگیرد تا جایی که خطاب به دخترش می‎گوید: «تو مگه چته؟ فقط یک کم پاتو زمین می‎کشی». او نمی‎خواهد وضع موجود را بپذیرد و همراه با پسر و دخترش با فرار از واقعیت، می‎خواهد زندگی را به گونه‎ای دیگر جلوه دهد.

 

از سویی دیگر زندگی سیاه و یکنواخت احسان با بازی صابر ابر که اجرایی خلاقانه و در خدمت لحن جامعه شناختی فیلم دارد، با وجود پدر معتاد و ترک خانواده گفته، نمونه‎ای از جوانان مستعدی است که استعدادشان در عرصه روزمره‎گی تباه می‎شود. هم‎چنین نگار جواهریان در نقش یلدا، شخصیتی تاثیر گذار و مستقل از بازی‎اش در فیلم طلا و مس خلق می‎کند و پارسا پیروزفر در نقش رضا، در جایگاه یک برقرار کننده آرامش در زندگی، موفق عمل کرده است و به طور کلی، بازیگران با نقش‎هایشان تناسب دارند.

 

پایان غم بار نمایش‎نامه باغ وحش شیشهای با امیدواری در انتهای فیلم اینجا بدون من همراه می‎شود و در جدال بین رویا و واقعیت، رویا که یک نوع بازگشت به زندگی است، انتخاب می‎شود گرچه واقعیت، نگاه تلخ تر و نیستی انگارانه‎تری دارد. اینجا بدون من با برخورداری از ارزش های تکنیکی و حرفه‎ای همراه با تصویربرداری خلاق و حرکت دوربین عالی حمید خضوعی ابیانه و تدوین مناسب بهرام دهقانی در کنار بازی بازیگران نام آشنا و کارگردانی با دانش، فیلمی است که می‎توان به آن فکر کرد، با شخصیت پردازی‎هایش ارتباط برقرار کرد و از تکنیک سینمایی‎اش لذت برد. بهرام توکلی به عنوان کارگردان، در دکوپاژ فیلم، به خوبی در فرایندی دیالکتیکی میان نمای دور و نزدیک، هارمونی برقرار و با نگرشی مدرن همراه با ساختار خطی و روان  و کم پرسوناژ فیلم اینجا بدون من، جایگاهش را در سینمای اجتماعی ایران تثبیت کرده است.

 

 

 

درباره نویسنده :
دکتر سیدمحمد صدرالغروی

دانش آموخته دکتری علوم سیاسی گرایش اندیشه های سیاسی

دارای بیش از 150 مقاله در نشریه های چاپی و اینترنتی

پژوهشگر مستقل.