به بهانه‌ی اکران در شبکه‌ی نمایش خانگی؛ نگاهی به فیلم شیار 143/ میم مثل مادر

 

 


در شیار 143، آبیار با بهره‌گیری از المان‌های ساده‌ی زندگی روزمره، به دنبال دراماتیزه کردن عشق پاک و بی‌آلایش مادری است. او فضایی روستایی و خانواده‌های سنتی را در مرکز ثقل درام خود قرار داده و از آداب و رسوم و اتفاقات ریز و درشت حیات پررنج آن‌ها، به عنوان بستری برای شکل‌گیری موقعیت‌ها و قوام یافتن پیرنگ داستان‌اش استفاده کرده است.

پختن نان و غذا، تمیز کردن محل نگهداری حیوانات و ...، فعالیت‌های روتینی است که ظاهرا نمی‌توانند نمود داستانی پیدا کرده و در راستای پیشبرد قصه و گذر فیلم از پیرنگ‌های حساس، موثر واقع شوند. اما مادر در قصه‌ی آبیار، امورات کلیشه‌ای و روزمره‌اش را با دو رویکرد متفاوت پی می‌گیرد. رویکرد اول قبل از اعلام لیست نهایی اسرا و رویکرد دوم بعد از اعلام فهرست. الفت حال و روزش پس از بی‌خبری را، با سکوت و بی‌حوصلگی‌اش در نوع برخورد با اطرافیان و بی‌اهمیت بودن رخدادهای پیرامونی‌اش بروز می‌دهد، به گونه ای که بی‌کنشی‌اش در نیمه‌ی دوم در پیگیری صدای رادیو بغداد خلاصه می‌شود و کنش‌هایش در نیمه‌ی اول قصه، با مهر بی‌پایانش به فرزند جلوه‌ای بدیع به خود می‌گیرد. مادری که برای سامان گرفتن پسرش، از هیچ کوششی فروگذار نیست.


در ابتدای فیلم، آبیار برای معرفی کارکترها و تثبیت میزان علاقه‌ی مادر به فرزند، از فلش‌بک‌های متعدد و ساختار جستجوگرانه استفاده کرده و با نماهای کوتاه و کات‌های سریع، از ملال مخاطب هنگام پیگیری نیمه ی اول داستان جلوگیری می کند. اما با راهی شدن یونس به عملیات والفجر مقدماتی، و آغاز بی‌خبری الفت، مکث‌های طولانی برای انتقال حس دلتنگی و انتظار مادر در دستور کار تدوین قرار گرفته و در دکوپاژ، بر نماهایی که الفت در آنها تنها است، تاکید می‌شود. آبیار برای نمایش سلطه‌ی دنیای صنعتی - که همه ارزش‌های انسانی را قربانی می‌کند – از اکستریم لانگ شات در معادن مس بهره می‌جوید. نماهایی که ناتوانی احساسات و عواطف خالصانه‌ی الفت را در برابر اراده‌ی مطلق دنیای خشک و ماشینی به رخ می‌کشد. این جهان، همان جهانی است که در آن، جنگ، فرزند عزیز کرده‌ای را از مادرش دور می‌کند و بیننده ناخودآگاه با دیدن این پلان‌ها، به یاد صحرای سرخ آنتونیونی و عزم راسخ او برای ترسیم دنیای صنعت زده می‌افتد.


دلهره‌ای که آبیار با خبر پیدا شدن یونس، به جان الفت می‌اندازد، به راحتی قابل حذف از جریان قصه است و تعلیقی در پی ندارد. این قصه‌ی فرعی، تنها به اضطرابی آنی و زودگذر منجر می‌شود که نتیجه‌اش از پیش معلوم است و جوهره‌ای از عدم قطعیت یا ابهام ندارد. گرهی ایجاد نکرده و گرهی را باز نمی کند. این خرده قصه نه تنها کنجکاوی مخاطب را بر نمی‌انگیزاند(شباهت اسمی و سهل انگاری در این حد؟) بلکه منجر به نمایی می‌شود که آبیار را به دام سانتی‌مانتالیسم انداخته است. نمایی که در آن الفت به دیوار خانه‌ی آزاده‌ای تکیه زده و فیلمساز عواطف بیننده را نشانه رفته است.


تم مشابه شیار 143 را می توان در بوسیدن روی ماه(همایون اسعدیان) یافت. اسعدیان، علاوه بر ترسیم بی‌قراری‌ها و بی‌تابی‌های مادرانه، به کالبد شکافی روزگار پس از جنگ و روابط انسان‌های کنونی جامعه‌ی پرالتهاب ایران پرداخته و چالش‌های نسل‌های پس از جنگ را نیز نمایش می‌دهد. شخصیت پردازی  شهید در بوسیدن روی ماه علی‌رغم اینکه پرسوناژ فیزیکی ندارد، از تیپ مرسوم شهید که در آثار تلوزیونی نمایش داده می‌شود، کلیشه‌زدایی کرده و جلوه‌های بدیعی را خلق کرده است. اما شیار 143، به دنبال آثار اجتماعی و تبعات جامعه‌شناسانه‌ی جنگ نیست و سراسر لحظاتش را بر مبنای انتظار مادرانه‌ی الفت برای دیدن فرزندش بنا نهاده است. آبیار، با انتخاب لوکیشن روستایی، از آشوب و هیاهوی اجتماع دوری گزیده و غرق در تجسم بخشیدن به حیات مادر شده است. شهید در شیار 143، چه از لحاظ ظاهری چه از منظر خصایص اخلاقی، به تیپ کلیشه‌ای تله‌فیلم‌ها پهلو می‌زند و پرداخت متفاوتی ندارد.

 

درباره نویسنده :
خشایار سنجری
نام نویسنده: خشایار سنجری

سوابق تحصیلی: جراح دندانپزشک دانش آموخته ی دانشگاه تهران
عرصة فعالیت: همکاری به عنوان منتقد با سایت‌های تحلیلی سینمایی، سردبیر و
مدیر مسئول نشریة مهرگان در دانشگاه تهران، موسس و دبیر سابق کانون فرهنگی
هنری هامون در دانشگاه تهران، ساخت فیلم کوتاه، نگارش داستان‌های کوتاه و فیلمنامه فیلم‌های کوتاه
زمینة پژوهش: موج نو سینمای فرانسه، سینمای مینیمال، معماری در سینمای فرانسه