اختصاصی

  • برندگان ونیز ۲۰۲۲ مشخص شدند، سهم پررنگ سینمای ایران در بخش های مختلف

    هفتاد و نهمین دوره جشنواره بین‌المللی فیلم ونیز شنبه شب با اعلام برندگان و مراسم اختتامیه به کار خود پایان داد. این جشنواره در ونیز ایتالیا از ۳۱ اوت تا ۱۰ سپتامبر ۲۰۲۲ برگزار شد. مستند همه زیبایی و خونریزی (All the beauty and the bloodshed) به کارگردانی لورا پویترس برنده شیر طلایی برای بهترین فیلم در هفتاد و نهمین دو...

مسافران / نگاهی به نبراسکا آخرین فیلم الکساندر پین

 

بروس درن نبراسکا

زندگی روزمره‌ی عادی. رفت و آمد ماشین‌ها در خیابان. پیرمردی در مرکز تصویر به آهستگی راه می‌رود.[1] حضور او در لانگ شات از او به شکلی کنایی کوچک‌ترین عنصر حاضر در قاب دوربین را رقم زده است. از نوع راه رفتن پیداست که این عمل توسط او به آسانی صورت نمی‌پذیرد. تصویر به آرامی دیزالو می‌شود به امتداد راه رفتن او. این بار لوکیشن تغییر کرده است. پیرمرد از خیابان به بزرگراه رسیده و همچنان به آرامی در حال پیمودن مسیر است. ماشین پلیسی توقف می‌کند. پلیسی که از ماشین پیاده می‌شود از او می‌خواهد که توقف کند. اما پیرمرد بدون توجه به حضور پلیس به راه خود ادامه می‌دهد. پلیس از او می پرسد که مقصد او کجاست. پیرمرد بدون این‌که حرفی بزند به پیش روی اشاره می‌کند. پلیس از او می‌پرسد که از کجا آمده است. این بار نیز او بدون هیچ کلامی پشت سرش را نشان می‌دهد.             

           

این تصاویر چه به لحاظ تماتیک و چه به لحاظ بصری جوهره‌ی کل نبراسکا، تازه‌ترین فیلم الکساندر پین را تشکیل می‌دهند. نبراسکا هم مانند فیلم‌های پیشین پین[2] در باره‌ی سفر است و پیمودن. پین، این پیمودن را به شیوه‌های گوناگون آزموده است. در درباره اشمیت با آقای اشمیت (با بازی جک نیکلسن) همراه بوده که برای ازدواج دخترش که در شهر دیگری برگزار می‌شود سفری را آغاز می‌کند. در راه‌های جانبی با دو دوست همراه بوده که یکی در شرف ازدواج است و این سفر، آخرین سفر مجردی آن دو خواهد بود و در نوادگان با خانواده‌ی جورج کلونی همراه بوده که در جستجوی حقیقت خیانت مادر خانواده سفری را آغاز می‌کند. در نبراسکا نیز وودی گرانت (با بازی بروس درن) مسافر فیلم است. اما مضمون سفر در نبراسکا با فیلم‌های پیشین تفاوت‌هایی اساسی دارد.

 

1-    خاستگاه سفر:

 

مفهوم خانواده در نبراسکا به عنوان ارگانی کاملاً مسئله‌مند (پروبلماتیک) مطرح می‌شود. وودی گرانت، در نقش پدر خانواده عنصری است کاملاً متوهم که با در دست داشتن نامه‌ای که می‌پندارد یک میلیون دلار جایزه را در پی خواهد داشت، قصد سفر با پای پیاده و گرفتن جایزه را دارد. کیت، همسر او کاملاً منفعل و در کنترل او و متقاعد کردن‌اش مبنی بر بی‌حاصل بودن این سفر، در استیصال کامل است. پسر کوچک‌شان دیوید نیز در مورد حرفه‌اش[3] درگیر روزمرگی و در رابطه‌ی شخصی ناموفق است و حتی بسیار خام عمل می‌کند (با کمترین جملات دختری را قبلاً باهم زندگی می‌کردند از خود می‌راند). پسر بزرگ‌شان راس هم که برای خود خانواده تشکیل داده و به نظر می‌رسد باید تأثیر به مراتب بیشتری روی پدر داشته باشد، در راستای توجیه پدر توفیقی کسب نمی‌کند.

 

به طور کلی این گونه خانواده‌ها به عنوان ارگانی متشنج و دارای تنش، در کارنامه‌ی پین سابقه‌ای طولانی دارند. شخصیت اصلی درباره اشمیت هم درگیر همین روزمرگی بود و سکون و استقرار آزارنده‌ی حاکم بر جای جای مناسبات زندگی‌اش، تنها به واسطه‌ی یک اتفاق ناگوارتر (مرگ همسر) از وضعیت عادی خارج شد. در نوادگان نیز اوضاع بهتر از این نبود. مادر به واسطه‌ی یک تصادف در کما بود، پدر به هیچ وجه امکان برقراری ارتباط با دخترانش را نداشت. گویی هیچ کس نقشی را در تربیت و راهنمایی فرزندان ایفا نکرده بود و همه‌ی این‌ها به عنوان محورهای تنش کافی نبوده و تازه مقدمه‌ای بودند برای باخبری پدر از خیانت مادر خانواده.

 

فیلم نبراسکا ساختة الکساندر پین

 

تفاوت مفهوم سفر در نبراسکا با نمونه‌های مذکور در این است که در فیلم‌های پیشین، سفر امری الزامی و کاملاً آگاهانه بود. در درباره اشمیت تنها گزینه‌ی ممکن برای فرار از مرگ تدریجی به نظر می‌رسید. در راه‌های جانبی امری صرفاً در راستای لذت و شادی بود که بر پایه‌ی این جنس سفر، کمدی‌های زیادی ساخته شده است. هرچند فیلم پین نتیجه‌ی عکس در پی داشت. در نوادگان نیز سفر عنصری بود کلیدی و در راستای کشف شاید مهم‌ترین حقیقت درون خانواده. ضمناً در نمونه‌های بالا، این مفهوم، برای شخصیت‌های اصلی، نوعی طی طریق و مرحله‌ی "شدن" به حساب می‌آمد و کاملاً نتیجه بخش به نظر می‌رسید و موجب می‌شد آن‌ها در طی این سفر به شناختی دیگر از خود، خانواده و به طور کل زندگی برسند (از لحاظ فیلمنامه‌نویسی این فیلم‌ها کاملاً استوار بر الگوی سفر قهرمانانه و اسطوره‌ای هستند)؛ اما بر خلاف این‌ها، سفر در نبراسکا از آن‌جایی که صرفاً به دلیل یک ناآگاهی و حتی توهم صورت می‌گیرد، نتیجه بخش به نظر نمی‌رسد و قبول انجام این سفر از سوی دیوید، صرفاً برای کاستن گرفتاری‌هایی است که وودی برای اعضای خانواده ایجاد کرده است. حتی معلوم هم نیست در صورت اطلاع از عدم دستیابی به جایزه، پافشاری ابلهانه‌ی وودی پایان بپذیرد.

در فیلم، تمامی این مفاهیم در قالب دوربین ایستایی به تصویر کشیده می‌شود. سکون حاکم بر زندگی را دوچندان می‌سازد و انتخاب تصویر سیاه سفید، هر گونه نشاط و شادابی‌ای را از جهان فیلم زدوده است. تلفیق درخشان درام و کمدی در فیلم‌های پیشین پین (که سبب شد منتقدان از واژه‌ی "درامدی" برای سینمای او استفاده کنند) در نبراسکا کاملاً به نفع درام کنار کشیده است.

 

2-    مرحله‌ی سفر:

 

همان‌طور که اشاره شد مفهوم سفر در سینمای الکساندر پین سفری اسطوره‌ای و قهرمانانه است در راستای گشایش دریچه‌ای جدید در زندگی شخصیت‌ها. به همین دلیل، گذشته، نقش چندان پررنگی در این فیلم‌ها ایفا نمی‌کند (اگرچه دلیل اصلی سفر در نوادگان، اتفاقی در گذشته است، محور اصلی فیلم بازشناخت و احیای روابط کنونی است) و فیلم‌ها با تکیه بر حوادث و اتفاقات کنونی به تحول و تکامل شخصیت‌ها می‌پردازند. گذشته در فیلم‌های پیشین، حداکثر به عنوان تجربه‌ای نه چندان خوشایند مطرح می‌شود که شخصیت‌ها تمام تلاش‌شان برای جبران آن و یا حداقل اتخاذ طریقتی جدید در راستایی کاملاً متفاوت با آن است؛ اما سفر در نبراسکا تنها وسیله‌ای است برای یادآوری و مرور گذشته. گذشته‌ای که اتفاقاً سردتر و آزار دهنده‌تر از وضعیت غم‌بار مستقر کنونی است. وودی و دیوید که آغاز کنندگان سفر هستند، پیش از رسیدن به مقصد نهایی، به واسطه‌ی دردسر جدیدی که وودی در نتیجه‌ی نوشخاری به بار آورده، مجبور به توقف در زادگاه وودی هستند. طی این توقف، دیوید به همراه بیننده‌ی فیلم با بسیاری از اشخاصی که در زندگی وودی پیش و پس از تشکیل خانواده حضور داشته‌اند روبه‌رو و آشنا می‌شود؛ اما این آشنایی تنها برملا کننده‌ی نقاطی تاریک‌تر از زندگی وودی در بخش‌های مختلف زندگی مانند روابط پیش از ازدواج و چگونگی ازدواج و حتی چگونگی بچه‌دار شدن (هیچ کدام از این موارد شکل طبیعی خود را طی نکرده و همگی گویی از سر ناچاری و نبود یک آلترناتیو دیگر شکل گرفته‌اند) است و تازه با ورود کیت به شهر این دیدار دوباره میان خانواده و اقوام و آشنایان قدیمی شکلی به مراتب بحرانی‌تر به خود می‌گیرد. اما طنز تلخ پین که اتفاقاً در اغلب مواقع اوجی همزمان با اوج درام در فیلم‌ها دارد در میانه‌ی تمامی این درگیری‌ها و تنش‌ها قوت می‌گیرد (دزدی از وودی توسط برادرزاده‌ها و ماجرای دزدیدن اشتباهی کمپرسور). از طرف دیگر نبراسکا تنها فیلم پین است که تمام اعضای خانواده در طی سفر حضور دارند و خود این حضور در راستای بحرانی‌تر کردن مفهوم خانواده است. این گونه است که با حضور مادر خانواده علاوه بر روابط خارج از خانواده‌ی پدر که تمامی مناسبات داخل خانوادگی را زیر سؤال برده است، روابط مادر نیز همین گونه ساحتی متفاوت به خود می‌گیرد. شهر زادگاه وودی حتی نسبت به محل زندگی فعلی وی جهانی کسالت‌بارتر را نمایندگی می‌کند. جامعه‌ای که گویا اکثر اهالی آن یا مرده‌اند[4]  و یا رو به زوال‌اند (در صحنه‌ا‌ی که همه‌ی برادران در حال تماشای تلویزیون هستند به شکلی اغراق‌آمیز به مانند مردگان می‌مانند).

 فیلم nebraska

3-    نتیجه‌ی سفر:

 

اگر مفهوم سفر در فیلم‌های پین همواره ساحتی قهرمانانه و اسطوره‌ای داشته است و شخصیت‌های اصلی این فیلم‌‌ها در انتها به درکی جدید از زندگی می‌رسیدند[5]، در نبراسکا این مفهوم بیشتر جنبه‌ای برای اعاده‌ی حیثیت وودی چه در حیطه‌ی‌ درونی شخصیت و چه در حیطه‌ی مناسبات اجتماعی – خانوادگی است. وودی در طول فیلم به گونه‌ای تصویر می‌شود که همواره عقده‌ی معروف (و محبوب) شدن حتی در همان حیطه‌ی محدود زادگاهش را داشته است[6]  و هنگامی که خبر ثروتمند شدنش در شهر همه‌گیر می‌شود و از او به عنوان فردی مشهور برای گفت‌وگو با روزنامه‌ی محلی دعوت می‌شود بسیار از این موضوع استقبال می‌کند؛ اما هنگامی که نامه دزدیده می‌شود و وودی به موجب ماهیت آن مورد تمسخر قرار می‌گیرد، این (به احتمال زیاد) آخرین شانس خود را نیز از دست می‌دهد. این تمسخر، نوعی آگاهی را در وی شکل می‌دهد (هر چند بر پایه‌ی امیدی موهوم و ابلهانه به سفر ادامه می‌دهد) که به هنگام تحویل نامه برای دریافت جایزه (نقطه‌ای که کل سفر در واقع باید برای رسیدن به آن طراحی می‌شد) هنگامی که از برنده نشدنش ‌مطلع می‌شود، بدون هیچ کش‌مکشی واقعیت را پذیرفته و از بین هدایای مجانی کلاه را بر می‌گزیند. کلاهی که به شکلی کنایی رویش نوشته شده "برنده‌ی جایزه" و نشان از تمامیت پوچ رویای آمریکایی دارد که قرار بود نقش سرپوشی را بر تمامی عقده‌ها و تنش‌های درونی وی ایفا کند. گویی خود او با انتخاب کلاه می‌پذیرد که "کلاه سرش برود". مفهوم اعاده‌ی حیثیت نیز روند طبیعی خود را طی نمی‌کند زیرا این دیوید -که در واقع مفهوم سفر اسطوره‌ای بیشترین نزدیکی را با شخصیت وی دارد زیرا تنها اوست که حداقل به آگاهی جدیدی از جوانب مختلف زندگی پدر و مادرش رسیده است- است که با پول خود و در واقع پرداخت خسارت در مقابل دردسرهای ناشی از رفتار پدر (که خود این عمل ناشی از آگاهی جدید اشاره شده‌ای است که وی در رابطه پدر – فرزندی به آن رسیده است) با خرید وانت و کمپرسور، موجب این اعاده‌ی حیثیت می‌شود. گویی او تنها این عمل را به این دلیل انجام داده تا پدر پیش از مرگ خوشحال از دنیا برود. نکته‌ی مهم دیگر در مورد نیجه‌ی نهایی سفر در این است که مفهوم اعاده‌ی حیثیت در فیلم، به شکلی کنایی موازی می‌شود با اعاده‌ی حیثیت بروس درن در کارنامه‌ی بازیگری‌اش که این نشان از تبحر پین در انتخاب و هدایت بازیگرانش دارد.[7] نبراسکا با خوشب‌ینی پایانی حاکم بر فیلم‌های پیشین پین پایان نمی‌پذیرد. شخصیت‌ها به احتمال زیاد با بازگشت به خانه به روال عادی و کسالت‌بار پیشین زندگی خود بازمی‌گردند (و اصلاً معلوم نیست که دردسرهای وودی بر پایه‌ی مفاهیم موهوم پایان بپذیرد) و نمای پایانی حرکت ماشین در جاده‌ی صاف نشان از وضعیت زندگی چه پیش از سفر و چه پس از آن است. گویی فیلم تنها تصویرگر اتفاقاتی کوچک (و نه چندان خوشایند) در جهانی کوچک و حول شخصیت‌هایی کوچک است. این‌ گونه رئالیسم موجود در سینمای پین وارد مرحله‌ای جدیدتر و به مراتب ملموس‌تر می‌شود.

 



[1]  در اولین نمای فیلم به شکل نقاشی‌های امپرسیونیستی از المان‌های زندگی شهری برای ایجاد خطوط موازی و ایجاد پرسپکتیو استفاده شده است.

[2]  «دربارة اشمیت»، «راه‌های جانبی» و «نوادگان»

[3]  فروش لوازم صوتی که بعدتر چندین بار به موجب این حرفه از جانب پدر مورد تمسخر قرار می‌گیرد و دفاعی نیز در این مورد از خود نمی‌کند. گویی که دفاعی برای ارائه ندارد

[4]  کیت بسیاری از اهالی مدفون در قبرستان را می‌شناسد و در جایی دیگر وقتی به وودی خبر می‌دهند که همه‌ی برادرانش قرار است به دیدنش بیایند، او می‌گوید که همه‌ی آن‌ها در قید حیات نیستند و به او گفته می‌شود که آن‌هایی که زنده هستند می‌آیند

[5]  آقای اشمیت در درباره اشمیت به درک جدیدی از رابطه پدر – فرزندی آن هم در دنیای مجازی امروز رسید، شخصیت‌های راه‌های جانبی به درکی به کل متفاوت از روابط عشقی رسیدند و جورج کلونی در نوادگان موفق به احیای مفهوم ارگانیک خانواده شد.

[6]  شاید حتی ترک زادگاه به دلیل عدم نیل به چنین مفهومی و حتی وقوع عکس آن رخ داده باشد

[7]  تقریباً تمامی شخصیت‌های اصلی فیلم‌های الکساندر پین نامزد جایزه‌ی اسکار شده‌اند.

 

 

 

 

درباره نویسنده :
نام نویسنده: تحریریه آکادمی هنر

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مطالب مرتبط

تحلیل سینما

تحلیل تجسمی

پیشنهاد کتاب

باستان شناسی سینما