عصیان پیوسته
پروانه اعتمادی جزو معدود نقاشان زن ایرانی است که بهواسطۀ مؤلفههایی همچون صراحت بیان در نقاشی، دورههای کاری متنوع و یا رویکردی متفاوت در استفاده از متریال، دارای نگاه و بیانی منحصربهفرد است. جستجو و یافتن قابلیت متریالهای مختلف در طول دوران هنری اعتمادی از اصلیترین خصیصههای او در جایگاه هنرمندی نوگراست. تمامی این خصایص در ذات خویش، از زندگی پرشور هنرمندی پرکاری روایت میکند که پیوسته در پی کشف راههای تازه است. آثار اعتمادی را میتوان به چند دوره تقسیم کرد. دورۀ نقاشیهای سیمانی و طبیعت بیجانها، دوره مدادرنگیها و پارچهها و ترمهها و توربافتها و دوران کلاژهایش. تنوع استفاده از متریالهای سادهای چون مدادرنگی تا بهرهگیری از سیمان، گواهی بر روحیۀ خلاق، صریح و جسورانۀ هنرمند دارد که بنا بر گفتۀ خودش «سلیقهاش را از بهمن محصص به یادگار گرفته و جسارتش را از آل احمد.» او از جمله نقاشان ایرانی است که در دورههای کاری خود همواره به طبیعت بیجان پرداخته و در بخشی از این آثار، وجوهی تازه را از این مضمون قدیمی به تصویر درآورده که در آن هنرمند ماهیت و تعریف زیبایی را، از مسیر بازنمایی اُبژه که معمولاً «گل» و «گلدانها» هستند به کنکاش واداشته است. این زبان نقاشانه و مدرن از گلها و اشیاء، فرمهایی ساده و خلاصه میسازد. کاهش غلبۀ بازنمایی و تمرکز و تعمق در ذات و هستی اُبژه توانستهاند مفاهیم متعالی و اسطورهای را از این مضمون دیرینه باز ستانند و آنرا به عنصری معمولی و صرفاً نقاشانه بدل کنند. دغدغۀ زیباشناسی نیز در نگاه نقاش که معطوف به ذات و هستی گلها و گلدانهاست رنگ باخته و این شیوۀ بیان، همان صراحت نقاشانۀ هنرمند است که از او «پروانه اعتمادی» را ساخته و معنا بخشیده است. هنرمند همواره در پی بیانی نو و نمادین از عناصر و ویژگیهای بصری آنها در اثر بوده است و در دورههای مختلف کاریاش تلاش کرده با زبانی خالص و گاه شاعرانه، شیءای آشنا و معمول از زندگی روزمره را انتخاب و به مدد افسون هنر، آنرا در فضایی ناب، مدرن، بیمکان و فرازمان بازمعنا کند. هنر در دستان اعتمادی همان جوهری است که میتواند هر چیز را در کمال سادگی به تمثیلی از زیبایی بدل سازد. در بخش عظیمی از نقاشیهای اعتمادی با رویکردی متفاوت نسبت به متریالهایی ساده و حتی دمدستی و ممتنع مواجه میشویم. استفاده از پاستل، مدادرنگی و کولاژ در آثار او جولانگاهی است برای ظهور داشتهها و امکانات رنگ، خط و بافت بر بستر مقوا، کاغذ، چوب و بوم. این سادهگزینی نه تنها در مادّۀ نقاشی، بلکه در انتخاب موضوع و محتوای آن نیز به چشم میآید. وجود یک گلدان گل، میوه، پیت حلبی، یا یک آبپاش برای برونریزی نگاه هنرمند و بیان رویکرد او، عناصری بسنده، گویا و شفاف هستند.
طبیعت بیجانها
پروانه اعتمادی در دورۀ نقاشیهای پاستلی، بهواسطۀ بازآفرینی تصاویری از طبیعت بیجانها رویکردی نوین را در کالبد مضمونی شناخته شده و شاخص نشانده است. مجموعۀ طبیعت بیجانهای پاستلی او پس از آبسترههای اولیهاش خلق شدهاند و زمینهساز آثار سیمانی او هستند. این مقطع یکی از دورههای درخشان کاری اوست که در آن جستوجوی فرم ناب را آغاز کرد و در این مسیر به خلوصی کمنظیر دست یافت. اعتمادی در این مورد میگوید: «به کشیدن طبیعتبیجان روی آوردم که ساخت تابلو در لایۀ دیگر، زیر فیگورها و موتیفها، جا گرفته بود. تابلو در عین حال شکلی آشنا داشت که بیننده را میایستاند تا با آن ارتباطی بیشتر داشته باشد، بیآنکه در ارتباطجویی از اصول مورد قبولم که بازی با شکلها و تناسبات خط و رنگ بود، عدول کرده باشم.» اغلب این آثار بر روی زمینهای با بافتی خشن و درشت پدید آمده و با کمترین کاربرد خط و رنگ و با اختصار در نقوش و فیگورها، ترکیببندیهای متعارفی از طبیعتبیجانهای ساده را به نمایش میگذارند: گلدانها و گیاهانی که در پیتهای حلبی کاشته شده و با رویکردی اکسپرسیو تصویر شدهاند. در حقیقت هنرمند با ارائۀ این نگاه، از حافظۀ تصویری مخاطب آشناییزدایی میکند. این آثار که از دهۀ 1350 شروع شدهاند حاوی دو مسیر و رویکرد متفاوت هستند؛ از یک سو نگاه کمینهگرا، اشکال تخت، عدم استفاده از پرسپکتیو و نوع طراحی ظروف به خوانشی شرقی و ایرانی وابسته هستند و از سوی دیگر، زبدهگزینی در رنگ، ترکیببندیهای ساده و دفرماسیون فرمی به دستاوردهای هنر مدرن تکیه دارند. اعتمادی این همنشینی را در بینشی نقاشانه و نگاهی بیتکلّف و بیپیرایه به تصویر میکشد؛ و فارغ از نگاه و رویکرد هنرمند، نفس بهکار بستن پاستل به عنوان متریالی ساده، معمولی و حتی فراگیر یا عام، نشان از ذات تنوعطلب، باهوش و خلاق اعتمادی دارد. او سادگی متریال را با قدمت مضمون در آثار این دوره در هممیآمیزد و حاصل این امر، آثاری زنده و پویاست و سادگی تصویر و تخت بودن رنگها بهواسطۀ بافت خشن حاصل از پاستل، از رخوت و رکود صحنه میکاهد و حرکت و زنده بودن را به اثر میبخشد. موضوع کارها اشیاء و شکلهای روزانه است: گلها، میوهها، صندلیها، اشیای خانگی و گلدان که گاه حلب روغن نباتی است. مضمون این تابلوها زندگی امروزین است که تنهایی، حکومت اشیاء، بیزمانی، ناکجایی و عدم تعلق در آنها چیره است. تراژدی انسان نو، در فاصلۀ فروپاشی ارزشهای کهن و برآمدن ارزشهای نو، طرح میشود. عصیان فردی نوآور در متن این تخریب اجتماعی شکوفا میشود. در این دوره، اعتمادی با کمترین میزان خط و رنگ و بیشتر با هندسهای نامریی ترکیببندی تابلوهایش را سامان میدهد. نقاش میکوشد این تناسبات هندسی را به گونهای مستقیم و صریح که به دید نیاید در ترکیببندی نهایی تابلو منظور کند. (مجابی: 1377، 24)
فرم و شیوۀ بیان در آثار پروانه اعتمادی
پروانه اعتمادی در دورههای مختلف کاری خود، پیوسته به مسئلۀ فرم اهمیت بخشیده و این امر را در بازسازی معنای سادگی در آثارش حاصل آورده است. او در این مسیر از دستاوردهای هنر کوبیسم نیز بهره میگیرد. هنرمند فرمهای طبیعتگرایانه را با غایت نگاه هنرمندانۀ خود به خلاصهسازی نزدیک میکند و رنگهای غنی و شفاف را نیز در همراهی با نوع طراحی، زاویۀ دید و نوع قرارگیری اشیاء همراه میکند. دلبستگی او به طبیعتبیجان، موضوعی واحد را برای آثار هنرمند و در تمام دورههای کاریاش رقم زده است. در واقع موضوع بهانهای برای بازی با فرم است. اعتمادی در پی فرم ناب و خالص، دست به تجربههای ابزاری گوناگون زده و سنگوارههایی را آفریده که در نهایت فرمهای خالص و حرکتمند را در ترکیب تابلو مینشانند. فرمها در آثار او، نوعی درهمتنیدگی مکرر و طبیعی دارند و در ترکیب با هم ساختاری را میآفرینند که در عمق ناخودآگاه نقاشی قوام یافته و در تمام اثر جریان دارد. جملگی فرمها در نهایت اختصار به فرمهای خالص و ناب تبدیل شدهاند. اعتمادی در این مورد میگوید: «من با فرم سروکار دارم و بازی فرمها با یکدیگر و فیگورها بهانهاند. به تعبیری فیگورها ساخته میشوند که نمایانگر فرمها باشند، که این شکلها نوعی درهمتنیدگی ارگانیک دارند، از درون و برون. در ترکیب با هم ساختاری را میسازند که در عمق ناخودآگاه شکل گرفته است. این ساختار نه تنها در گلدانها و صندلیها، ساعتها، ترمهها، حتی در پرترههایم شکل نمادینش را دارد.» او در جملگی آثار خود از استعارههای نقاشانه و گاه درونی برای تعریف و بازتعریف فرم در اثر بهره میگیرد. ما را با خلوص رنگ، سادگی متریال و کمینهگرایی در شیوۀ بیان اثر همراه میکند و جایی که شاید دقیقاً ندانیم کجاست، ما را میان حجمی از گلدانها، فیگورها و اشیاء رها میکند تا نگاه صریح چشمهای او را در تابلو و در روح تکتک عناصر بازشناسیم و بازیابیم و از دریچۀ ذهنیت و تفکر او اشیاء و عناصر را نگاه کنیم. عناصر در آثار او تراشخورده و موجز هستند و هنرمند با تأکید بر ماهیت آنها، معنایی مازاد بر آنرا در خوانشی وابسته به کمینهگرایی، فرم، تکنیک و بافت ارائه میدهند. در دورۀ سیمانی آثار پروانه اعتمادی، سیمان به فراخور تضاد با مضمون، ساختار و ارائهای شخصی پدید آورده است. تضادی که از فرم، بافت و مادّه شروع میشود و به یگانگی تصویری در ساختار اثر میرسد. این معنای یگانگی تصویری، نشانی از ارتباط هنرمند با هنر شرق و غرب توأم با یکدیگر است. پروانه اعتمادی هنرمندی است که به تمامی از زبان مختصر و صریح فرم و ترجیح بیانی جستجوگرانه بر حافظۀ تصویری با مخاطب سخن میگوید. این شیوۀ بیان مملو از جستجوها و برونریزیهایی است که برگرفته از ادراکات، مفاهیم و سرکشیهای درونی او هستند. اعتمادی در بیتکلّفترین وجه ذات و ماهیت نقاشی، با تجریدیترین زبانی که انتخاب و بیان اوست، با نقاشی، فعل آن، حاصل آن و مخاطب خویش ارتباط برقرار میکند؛ و با تمام وجود نقاشی را در مسیر ارائۀ فرم و شیطنت در برهمزدن عادتهای دیداری معنا میبخشد. او این شیطنتها را در ساختاری ریخته و پرداخته است که به واسطۀ آنکه وامدار مفاهیم مشترک غرب و شرق هستند، طیفی وسیع از مخاطبان را با آثار خود همراه و همسو میسازد. در واقع او این سرکشی و عصیان هوشمندانه را بر ذهن و درک مخاطب معاصر بنا مینهد؛ و از گذر، نفوذ و ثمر آن مفهومی برونْزاد را بر معنای اثر سوار میکند که از امری درونزاد سرچشمه میگیرد. این امر ریشه در نگاه، زبان و ویژگیهای برخورد او با نقاشی و فعل آن دارد. او انتزاع را نه تنها در معنای فرم و خصوصیات بصری اثر تقلیل نمیدهد، بلکه در پی بخشیدن معنایی استعاری به این انتزاع است.
منابع:
- مجابی، جواد (1377)، برگزیده آثار پروانه اعتمادی؛ نشر هنر ایران، چاپ اوّل: تهران.
- دل زنده، سیامک (1395)، تحولات تصویری هنر ایران؛ نشر نظر، چاپ اوّل: تهران.
«ایران درودی نقاش شهیر ایرانی متولد یازدهم شهریورماه 1315 در خراسان و در خانوادهای سرشناس به دنیا آمد. او علاوه بر نقاشی، پیانو مینوازد، کارگردانی هم کرده است و در مقام نویسنده و منتقد چند کتاب و مقالات متعددی نوشته است؛ همچنین استاد درس تاریخ هنر در دانشگاه نیز بوده است. برخی سبک نقاشی او را «فراواقعگرایی» یا «سورئالیسم» نامیدهاند و برخی دیگر نه. او دانشآموختۀ رشتۀ نقاشی در دانشکدۀ «بوزار» پاریس بوده است و دورههای مختلف هنر را در مراکزی همچون «مدرسه هنرهای زیبای پاریس (بوزار)»، «مدرسه لوور پاریس»، «دانشکده سلطنتی بروکسل (ویترای)» گذرانده و در «انستیتوی آر.سی.آی نیویورک» تهیهکنندگی و کارگردانی برنامههای تلویزیون خوانده است. بخشی از سالها فعالیت او برگزاری ٦٤ نمایشگاه انفرادی و شرکت در بیش از250 نمایشگاه گروهی در کشورهای اروپایی، ایران، مکزیک، ژاپن وآمريكا است و آثار نقاشیاش توسط موزههای بزرگ دنیا خریداری شدهاند. همچنین نویسندگی را با نوشتن کتاب «در فاصلۀ دو نقطه» آغاز کرد. هنردوستان و هنرمندان بسیاری بیصبرانه در انتظار بهره بردارى موزۀ آثار نقاشی ایران درّودی پس از چهار سال پیگیری هستند.»
ادامه مطلب رگهای زمین، رگهای ما؛ به بهانه درگذشت بانوی هنرمند ایران درودیمقدمه
اثر «گویا و من» در سال 1398 توسط «فرح اصولی» نقاشی شده و متعلق به مجموعۀ «گوش کن! صدای فروشکستن تاریکی را میشنوی؟» میباشد. ابعاد این اثر 76 در 80 سانتیمتر بوده و با تکنیک گواش روی مقوای ضخیم خلق شده است. این اثر در نمایشگاه انفرادی هنرمند با عنوان «جاری در زمان» در مجموعۀ پروژههای «009821» و همراه با رونمایی از کتاب آثار هنرمند و گفتوگوی «بهرنگ صمدزادگان» با وی، به نمایش درآمده است. غالب آثار این مجموعه شامل؛ ارجاعاتی معنایی و تصویری به آثار شاخص نقاشی غرب هستند که انتخاب آثار و گفتوگوهای هنرمند پیرامون آنها، نشان از غیرتصادفی بودن و زبدهگزینی این آثار دارد. آثاری از جمله: «مونالیزا»، «سوم ماه مه»، «آفرینش آدم» و «تولد ونوس» که علاوه بر جستجوی زبان مشترک میان مفاهیم نقاشی کلاسیک غرب و شرق، بیان نقاشانۀ شخصی فرح اصولی را نیز درون خود جای دادهاند. آنچه این اثر را در قامتی ویژه قرار میدهد، معانی متوالی و ممتدی است که به اثر مبدأ و نخست: سوم ماه مه بازمیگردد و در این امر؛ علاوه بر موجودیت واحد خود، بخشی از محتوا و مضموناش را وامدار پیشمتن خویش است، هم از آبشخور معنایی آن تغذیه میکند و هم به آنچه بر آن وارد آمده، مراد و مفهومی تازه را اضافه میکند و این الحاقات معنایی را در بستر جغرافیا، هویت و فرهنگی بسط میدهد که مؤلفههای تصویریاش در چارچوب بیانی نگارگری و نقاشی ایرانی مفهوم حقیقی خود را مییابند. هنرمند بهطور عامدانه و آگاهانه از این رابطۀ بینامتنی استفاده میکند و این جریان را بهمثابۀ زبانی در نظر میگیرد تا بتواند از رهگذر آن، اندیشه و احساساتاش را بیان کند.
ادامه مطلب خوانش بینامتنی اثر «گویا و من» از فرح اصولی و اثر «سوم ماه مه» از فرانسیسکو گویا