ارزیابی شصت و چهارمین جشنواره فیلم کن

 

 

جشنواره فیلم کن قطعا در کنار جشنواره ونیز، مهم‎ترین فستیوال جهان محسوب می‎شود. در کنار آن‎ها می‎توان از ساندنس و تورنتو البته آن‎سوی مرزها در آمریکای شمالی نام برد.

 

هر کدام رسالت خاصی را دارند و سینما به چنین رقابت‎هایی دین بزرگی دارد. خیلی از کسانی که اکنون به عنوان یک فیلمساز با نگرش و سبک متفاوت می‎شناسیم در یکی از این جشنواره‎ها چهره شده است. اگر به سینمای کشور خودمان هم نگاهی بیاندازیم کاملا متوجه این امر می‎شویم. کیارستمی سال‎ها کارهای مختلفی را به جشنواره‎های مختلف برد و درخشید اما تا زمانی که زیر درختان زیتون در کن با استقبال مواجه نشد به صورت گسترده مورد ستایش جهان نبود. اگر پناهی بادکنک سفید را ساخت و بسیار موفق بود ولی آوازه نامش را مدیون ونیز و بردن شیر طلایی برای دایره است. در کشورهای دیگر هم وضع به همین صورت است. تا زمانی که حرفی برای گفتن نداشته باشید نمی‎توانید به جهانیان بگویید به نگاه و طرز فکر من توجه کنید. کم نبودند کسانی که با شانتاژ خبری و هیاهو خواسته‎اند از کشورهای مختلف در این فستیوال‎ها نامی برای خود دست و پا کنند. اما ایام سپری شد و نامی از هیچ‎کدام در اذهان باقی نماند.

 

سال گذشته کن با کمبود نام‎ها مواجه بود و درست در دل افراد ناشناس فیلمی تایلندی –عمو بونمی که می‎تواند زندگی گذشته خود را به یاد بیاورد- جایزه را به خانه برد که همه آن روزها از انتخاب کن حیرت زده بودند. هفت، هشت ماهی گذشت و نظرسنجی معتبرترین نشریات سینمایی نشان داد کن خطا نکرده است و جایزه به حق به این فیلم تایلندی اهدا شده است و درست در کنارش جایزه هیئت داوران به فیلم از خدایان و انسانها تعلق گرفت که آن فیلم هم در اغلب نظرسنجی‎ها به عنوان بهترین معرفی می‎شد. اما امسال وضع کاملا برعکس است. کن 2011 انبوهی از اسامی فیلمسازان سرشناس را در خود جای داده است: پدرو آلمادوار، برادران داردین، لارس فون تریر، ترنس مالیک، تاکاشی مایک، نانی مورتی، آلن کاوالیه، آکی کوریسماکی، پائولو سورنتینو و نوری بیلگه سیلان. از این بین تصور این‎که کدام یک از این افراد تصاحب کننده نخل طلای کن هستند بسیار سخت است. تازه این را باید اضافه کرد که از بین فیلمسازان دیگر سدار کاندید اسکار شده، تعاریف مختلفی از فیلم برتراند بونلو به عمل آمده و در گوشه کنار لیست رادو میهایلوویچ، نیکلاس ویندینگ رفن و جولیا لی ممکن است برگ برنده یا چند نفر دیگر حکم پدیده‎های امسال را داشته باشند.

 

همه نکات فوق به گرم‎تر شدن این رقابت و این‎که چرا جزء بهترین‎ها است کمک خواهد کرد. هر جشنواره‎ای قطعا ایدئولوژی خود را برای انتخاب منتخب‎ها دارد. مثلا وقتی در سال پیش کوئنتین تارانتینو ریاست داوران ونیز را برعهده داشت مشخص بود فیلم‎ها در کنار تأمین کردن خواسته‎های ونیز، خواسته‎های تارانتینو را هم برآورده خواهد کرد و حتی تارانتنو محکوم به نگاه جانب‎دارانه در مورد فیلم دوستش سوفیا کاپولا می‎شود. نمونه‎اش در کن 2009 هم موجود بود. فرانسه بیشترین خسارت را در جنگ جهانی متحمل شد و به روبان سفید هانکه در سالی بها می‎دهد که الیزابت هوپر بازیگر فیلم‎هایش و دوست صمیمی‎اش ریاست کن را برعهده داشت و صدالبته فیلمی ضد فاشیست می‎باشد. سوای این ایدئولوژی‎های پشت پرده هیچ چیز از ارزش فیلم سوفیا کاپولا یا میشائیل هانکه کم نخواهد کرد. هر دو شاید بهترین نبودند ولی قطعا جزء بهترین‎های سال محسوب می‎شدند. اما از یکی دو سال اخیر بازگردیم به همین سال و فیلم‎های مختلفی که نوید سال خوب سینمایی برای علاقه‎مندان سینما می‎دهند.

 

هر سینمادوستی وقتی نام ترنس مالیک به میان میآید در آن سال مشتاق دیدن فیلم او می‎باشد. مالیک در طول 40 سال فیلمسازی تنها شش فیلم ساخته است و هر بار با وجود موفقیت‎های مختلف برای سال‎ها به نوعی غیبش می‎زده است. موضوعات جذاب بونلو، جولیان لی و ویندینگ رفن خود کنجکاوی‎ها را برمی‎انگیزد چه برسد به این‎که بگوییم مورتی با ما یک پاپ داریم پا به کن گذاشته که واتیکان ان را تحریم کرده است. اما یک نام در بین سرشناسان وجود دارد که کنجکاوی همه را بیشتر از دیگران برمی‎انگیزد، و آن کسی نیست جز لارس فون تریر. نام فون تریر به این فستیوال گره خورده است. این فیلمساز دانمارکی برای نهمین بار پای به کن می‎گذارد و شاید خاطره خوبی از دو سال پیش نداشته باشد. اکران ضد مسیح از همه سو پیکان انتقادات را به سمت او هدف رفت و این بار هم موضوعی خاص را انتخاب کرده است. او در داگویل معضل پایان زندگی ساکنین کره خاکی را مطرح کرده بود و این بار با نام مالیخولیا به سراغ داستانی آپوکالیپستی دیگر رفته است.

 

آن اشخاصی که طرفدار سینمای ژاپن هستند قطعا در انتظار تماشای تازه‎ترین اثر تاکاشی مایک خواهند بود و این امر زمانی حلاوت بیشتری خواهد داشت که از فیلم سال قبل او در ونیز یعنی 13 قاتل لذت برده باشند. زیرا حال و هوای هاراکیری هم به فیلم قبلی نزدیک است. داردین‎ها با سبک متفاوت خود در روایت ساده‎ترین قصه‎ها شهره هستند خصوصا در سبک بصری سکانس‎-پلان‎های متبحرانه استفاده از تکنیک دوربین روی دست برای همراهی و قبض گستره حسی-ادراکی مخاطب. خارج از بخش اصلی رقابت بخش نوعی نگاه کن هم افراد برجسته‎ای دیده می‎شوند. کیم کی دوک فیلمسازی که در دهه گذشته همه کار کرد و یکی از پرکارترین‎ها و بهترین‎های جهان سینما محسوب می‎شد. لحن شاعرانه و غنای بصری فیلم‎های او مخاطبین دهه گذشته سینما را همراهی کرده است. نوعی نگاه باز هم سورپرایز دارد و آن حضور گاس ون سانت سینماگری است که سبکش بسیار شبیه داردین‎ها است اما مضامینشان بسیار متفاوت است. با توجه به انتشار سیناپس فیلم او فکر نمی‎کنم او این بار هم به سوی هم‎جنس‎بازها رفته باشد. در بخش نوعی نگاه فیلمی از ایران یعنی فیلم محمد رسول‎اف دیده می‎شود که به زندگی وکیلی می‎پردازد که در اخذ ویزا و خروج از کشور مشکلاتی را به همراه دارد. گفته می‎شود فیلم بدون طی مراحل قانونی ارسال شده است. در بخش نمایش‎های ویژه هم فیلمی در مورد درخواست تجدید نظر جعفر پناهی دیده می‎شود که آن فیلم هم از این قاعده مستثنی نیست. یکی دیگر از فیلم‎هایی که در این دوره احتمال حضور آن می‎رود؛ یک روش خطرناک ساخته دیوید کراننبرگ است که به زندگی و تأثیرات دو اندیشمند حوزه روانکاوی فروید و یونگ می‎پردازد که می‎تواند با حضورش در هر بخشی رونقی بیش از پیش به این دوره پرستاره از هر نظر دهد. برای چنین سال باشکوهی در کن به نظرم می‎بایست داوران بهتری را برمی‎گزیدند. حضور سه بازیگر (دنیرو، تورمن و جود لاو) در هیئت داوران نمی‎تواند منطقی به نظر برسد و فیلمسازان باید به انتظار بشینند تا نتیجه چنین هیئت داوران عجیبی را مشاهده نمایند.

 

 

 

درباره نویسنده :
نام نویسنده: تحریریه آکادمی هنر