یک عاشقانه خیلی آرام از نسلی مغموم

 

چهل سالگی قصه سرگردانی نسلی درآستانه میان سالی درگیر و دار معنای واژه‎ی زندگی است. در پی یافتن مفهومی برای زیستن. به راستی پاسخ این سوال در کدام آیین است.

 

چهل سالگی

 

 

 

در سیم‎های مشکوک ساز، در چکشی که گه‎گاه فرود می‎آید یا در تابلویی که همه چیز را در مقیاس پول و عدد می‎سنجد.

 

عشق بسان آرشه‎ای است که با اینکه سالها تن زخمی و فالش سیم و ساز را حس نکرده است ولی با هر مالشی نوایی می‎سازد از نتهای خیره در قلب.

 

نگار تمدن، زنی در میانه راه زندگی در گریز عقل و دل مردد است و چه بد که سردی نگاه لیلا حاتمی هم چاره ساز بی‎رمقی نوشته و تصویر نیست و قطار چهل سالگی در ایستگاه سی و پنج می‎ماند و من بیننده با ذهنی از هیچ به پرده چشم می‎دوزم.

فیلم با فلش‎بک‎هایی از جوانی نگار آغاز می‎شود، تصاویری که به مرور و در دل داستان به وضوح می‎رسد و فی‎ما‎بین این روزگار سپری شده، این زن در روزمرگی زندگی غرق می‎گردد. در تکمیل روایت الکن قصه حتی صدای محزون فروتن و فحوای کلام انتظامی بزرگ هم، کارا نیست.

 

همسر نگار با بازی فروتن، بازجوی جوانی که از دنیایی معکوس همسرش آمده درحین بازجویی عاشقیت را مزمزه می‎کند و می‎داند که هیچ چیز از درون زن نمی‎داند و از درون‎گرایی به تعلیق و جاسوس‎بازی بی دلیل می‎رسد و با آغوشی باز به استقبال سرنوشتی می‎رود که سالها پیش او تغییر داده است. دختر با بازی تصنعی و طبق معمول فراتر از سن واقعی، برای دلداگی پدر اشک می‎ریزد و گویی اوست که راهنما است و نه استاد پیر. استاد انتظامی با بازی در سه مقطع به سلوکی می رسد که فقط در کلامی نچسب شاهد آنیم. و ضعیف ترین بازی را عشق دوران جوانی زن دارد که با صدای خام و صورت بی‎روحش فیلم را به کلی زیر سوال می‎برد.

 

علیرضا رییسیان در تجربه ای نه‎چندان موفق و تا حدی شکست خورده دست به اقتباسی می‎زند که داستانی از تردید زنی در آستانه‎ی میان سالی را به فیلمی خنثی و بی روح و روایتی گنگی از زندگی تبدیل کرده و نکته دردناک گنگی ناخواسته چهل سالگی است. سکانس پایانی و صدای ساز و روایتی خیلی آرام اززنی در سی و پنج سالگی و چهل سالگی مبهم.

 

 

 
درباره نویسنده :
حسام کاظمی
نام نویسنده: حسام کاظمی

کارشناس ارشد

نویسنده و منتقد ادبیات و سینما

همکاری با آکادمی هنر: از سال 89