با بارلسک Burlesque یک بار دیگر در راه کارخانه رؤیاسازی همراه شویم

 

 

کریستینا اگوئیلرا خواننده مشهور آمریکایی در فیلم بارلسک Burlesque نقش کاراکتر آلی را ایفا می‎کند که زادگاه خود را به هدف ستاره شدن به سمت اِل اِی ترک کرده و پس از مدتی کار به عنوان گارسون در کلوپ بارلسک می‎تواند نظر صاحب کلوپ را جلب کرده و به خواننده شماره یک آنجا تبدیل شود.

 

بارلسک همان تم کهنه و همیشه جذاب هالیوودی را یدک می‎کشد. شخصی در حالتی که از زندگی کنونیش راضی نیست برای رسیدن به آمال و آرزوها، زندگی گذشته را پس زده و پای در مسیری تازه می‎گذارد. این راه اغلب هم به همان کارخانه رؤیاسازی یعنی هالیوود ختم می‎شود. سینما به عنوان ابزار سرگرمی از همان ابتدا به دنبال چنین خواسته‎ای بود و نام کارخانه رؤیاسازی برای آن عجیب هم نیست. هر مخاطب علاقمند به سینما بارها پای در این راه گذاشته چه با دورتی در راه شهر اُز، چه با تلما و لوئیز در جاده‎ای نامشخص، چه با آلی در راه رسیدن به آنچه نیست، به آنچه دوست دارد باشد.

 

کلاسیک‎ترین موزیکال‎ها ابتدا با ترانه‎ها داستان را روایت می‎کردند و پس از مدتی به روایت زندگی یک خواننده پرداختند که باز هم در میان صحنه‎ها با خواندن داستان روایت می‎شد اما بارلسک از آن جنس فیلم‎های موزیکال صرف نیست بلکه روایت دختری است که عاشق خواندن می‎باشد. پس بارلسک یک درام موزیکال است. روایت آن هم کاملا از اصول سینمای کلاسیک هالیوود تبعیت می‎کند. دختری که رهسپار خوشبختی است، به خواسته خود می‎رسد، در این بین باید عاشق جنس مخالف –جک- شود. در رسیدن به این عشق وقفه‎ای به وجود می‎آید و البته پای یک رقیب عشقی دیگر –مارکوس- هم به قصه باز می‎شود. رقیب عاشق نیست بلکه آلی را ابزار می‎داند پس همان پسر صادق ابتدایی است که قهرمان می‎تواند به او اعتماد کند و آلی درنهایت همه چیز دارد.

 

سینمای معاصر به ندرت به سراغ چنین قصه‎هایی می‎رود زیرا ریسک بالایی دارد. خیلی کم می‎شود یک فیلم موزیکال موفق شود اما بارلسک به لطف ترانه‎ها و موزیک‎های کاملا اورجینالِ کریستینا اگوئیلرا و ماریا شر، فیلمبرداری، گریم و کارگردانی قابل قبول  استیو آنتین توانسته نظر مخاطبین این ژانر را تا حدودی جلب کند. آنتین یکی از سازندگان خوب موزیک ویدئو می‎باشد که می‎تواند برای کار سینمایی‎اش تقریبا نمره قابل قبول بگیرد. یکی از پاشنه‎ آشیل‎های فیلمنامه شخصیت پردازی است. با اینکه همه شخصیت‎ها دارای مسئله خاصی هستند و هیچ‎کدام از دست فیلمنامه نویس در نرفته ولی کل فیلم برای یک شخصیت است و دیگر شخصیت‎ها تنها در حد معرفی باقی می‎مانند. خیلی خوب است که ناتالی -یکی از رقاص‎ها- حامله می‎شود یا نیکی به دلیل مصرف الکل مشکلاتی برایش به وجود می‎آید، اما همه این مشکلات شخصیت‎ها آیا به این خاطر نیست که فقط آلی بماند و به اهدافش برسد. هر کسی از دور خارج می‎شود تا آلی خواننده شماره یک شود. در چنین فیلمنامه‎ای توان بازیگری بالایی باید برای نقش آلی در نظر گرفته شود. کریستینا آگوئیلرا هر چقدر که بر روی سن و در هنگام خواندن قوی است در مقابل دیگر بازیگران خصوصا ماریا شر نتوانسته در حد انتظار ظاهر شود. وی به قدرت صدایش در دنیای موزیک شهره است و از این خصوصیت به خوبی در فیلم هم استفاده شده است.

 

کاراکترهای مرد هم به خوبی در فیلم شخصیت‎ پردازی نشدند. مثلا از بازیگر خوبی چون استنلی تاچی به خوبی بهره گرفته نشده است. در مورد شان ابهام خاصی است که همجنس‎باز است یا اینکه عاشق تز، جک با نامزدی است که هیچ وقت نمی‎بیندش و با وجود حضور آلی به عنوان همخانه به نامزد خود بسیار وفادار است! در جوامع غربی که چند روز همسر خود را نمی‎بینند به او خیانت می‎کنند این یکی که نامزدش را نمی‎بیند و نامزد هم در سفرهای پیاپی است و به امید روز وصال هستند اصلا باورپذیر نبوده است! آلی با آن همه آرزو که به اِل اِی آمده چرا حال که تقدیر روی خوش به او نشان می‎دهد و تیتر اصلی روزنامه‌ها است هنوز دوست دارد خواننده یک کلوپ ساده پایین شهر باشد. همه این نقایص در مورد شخصیت‎ها در فیلم وجود دارد. بارلسک در حد شیکاگو ساخته راب مارشال –از شاهکارهای موزیکال که برنده اسکار 2001 شد- نیست ولی موزیکال خوش ساختی است که می‎توان از آن لذت برد.

 

 

درباره نویسنده :
مهدی میرقادی
نام نویسنده: مهدی میرقادی

طراح مد، انیماتور و منتقد سینما / همکاری با نشریات داخلی و خارجی

کارشناس طراحی مد از RMIT ملبورن

کارشناس ارشد انیمیشن از LASALLE College of the Arts سنگاپور