کوتاه در مورد «غول بزرگ مهربان» آخرین فیلم اکران‌شده‌ی استیون اسپیلبرگ

 

غول بزرگ مهربان

 

«غول بزرگ مهربان» سومین فیلم استیون اسپیلبرگ است که مشخصا برای قشر سنی کودکان ساخته شده است. سینمایی که در طی این سال‌ها شدیدا اسپیلبرگ بزرگ را وسوسه می‌کرد که دوباره به سراغ آن برود.


به واقع می ‌توان با قطعیت نوشت که دو فیلمی که اسپیلبرگ در سال‌های گدشته و مشخصاً برای مخاطب قشر کودک و نوجوان ساخته است، از بهترین و موفق‌ترین فیلم‌های او به شمار می‌آیند. ای تی که هنوز که هنوز است در باب عمق تاثیرگذاری آن بر روی یک نسل از کودکان آمریکایی سخن می‌گویند. و فیلم هوش مصنوعی که اسپیلبرگ ان را بر اساس ایده ای از استنلی کوبریک ساخته است که خود سال‌ها آرزو داشت برای قشر سنی کودک فیلم بسازد.

در هر صورت فیلم جدید او داستان یک کودک یتیم است که با یک غول بزرگ و مهربان آشنا می‌شود. نقش این غول بزرگ را در فیلم، مارک رایلنس بازی می‌کند. بازیگری که به تازگی بدل به بازیگر محبوب اسپیلبرگ شده است.(رایلنس در فیلمی که اسپیلبرگ در حال ساختنش هست نیز بازی می‌کند) رایلنس برای بازی در فیلم قبلی آقای کارگردان یعنی؛ پل جاسوس‌ها جایزه‌ی اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد سال گذشته را ربود.

 


فیلمنامه‌ی فیلم؛ اقتباسی است از رمان کودکانه‌ی رونالد دال به همین نام که توسط ملیسا متسن انجام گرفته است. متسن همان فیلمسنامه‌نویسی است که پیش از این فیلمنامه‌ی ای تی را برای اسپیلبرگ نگاشته است. خب، به نظر می‌رسد همه چیز برای آقای اسپیلبرگ مهیا بوده که تا او بتواند یکی از بهترین فیلم‌هایش را در ژانری که دوستش دارد، بسازد.

 

اما با دیدن «غول بزرگ مهربان» می ‌توان به این نتیجه رسید که عملاً چنین اتفاقی رخ داده است. من بالشخصه گمان می‌کنم که تکیه‌ی بی اندازه‌ی آقای اسپیلبرگ بر روی جنبه‌ی تکنیکال فیلم به آخرین ساخته‌ی او ضربه زده است. در فیلم گویا همه چیز مصنوعی و ساختگی است. از چهره‌ی کامپیوتری مارک رایلنس گرفته تا همه‌ی میزانس‌های فیلم. موضوعی که به نظر باعث کاسته شدن بخشی از پتانسیل فیلم در برانگیختن احساسات کودکان شده است. هر چند در اینجا می‌توان دلیل آورد که چون در نهایت فیلم اخیر اسپیلبرگ چیزی جز فانتزی و رویا نبوده است پس ایرادی هم ندارد او بخواهد سراسر فیلمش را در درون یک توهم فانتزی پرتاب کند.

 

البته این دلیل قانع کننده‌ای هست ولی می‌توان برای آن نیز استدلال آورد. فرضا می‌توان همین فیلم را با هوش مصنوعی مقایسه کرد. چپه چیز در آن فیلم هست که غول بزرگ مهربان فاقد آن به نظر می‌رسد؟ اتفاقا هوش مصنوعی نیز تا جایی که توانسته از تکنیک‌های روز کامپیوتری کمک گرفته است اما هرگز مانند غول فیلم متوسطی نیست. چرا؟ پاسخ من در سعی اسپیلبرگ در نزدیک کردن جهان واقع و فانتزی در فیلم است. این نزدیکی در هوش مصنوعی به قدری ملموس است که شما به عنوان مخاطب گاها نمی‌توانید مرز مابین آن دو را از یکدیگر تشخیص دهید. در حالی که این تلاش در غول بزرگ مهربان دیده نمی‌شود. فیلم توهم و فانتزی محض است. بسیار دور از ذهن کودکانی که خود را آماده‌ی وارد شدن به یک جامعه‌ی بزرگتر می‌کنند. البته باز هم می‌توان نشان دادکه این نمی‌تواند انتقاد درست و حسابی از فیلم اسپیلبرگ باشد. زیرا فیلم مشخصا از نقطه نظر ساختاری ایرادی ندارد و درجه یک است. اما چیزی که من می‌گویم با نگاهی به جدول فروش فیلم‌ها دستتان می‌آید. فیلم اسپیلبرگ آن چنان که باید نفروخته است و به عبارتی شکست خورده. ولی چرا؟ مگر طریقه‌ی ساختن فیلم ایرادی دارد؟ مگر فیلم ایراد ساختاری دارد؟ مگر فیلم ضعیفی است؟ پاسخ روشن است: نه. به دلیل همان چیزی که در بالا نوشتم. اینکه اسپیلبرگ باید هر چه سریعتر خود را از سیطره‌ی تکنولوژی کامپیوتری برهاند. می توان برای کودکان قصه گفت و این حجم از تکنولوژی بصری را نیز نداشت.

 

درباره نویسنده :
نام نویسنده: تحریریه آکادمی هنر