ادوار مانه: به تصویر کشیدن زندگی

 

Luncheon-in-the-Studio ادوارد مانه

   زمانی که متوجه شدم آکادمی سلطنتی لندن، نمایشگاه جدیدی از آثار ادوار مانه[1] را با نام «نمایشگاه تحول تاریخی» برپا کرده، بسیار هیجان زده شدم.(این نمایشگاه در تاریخ 27 ژانویه 2013 برگزار شد.) در سال 2003 موزه «پرادو»[2] در مادرید برروی رابطه این هنرمند با نسل قبل او تمرکز کرده بود و در سال 2011، موزه «ماسی‌دی‌اورسی»[3]  در پاریس، مانه را در میان هنرمندان معاصر قرار داده ‌بود. هر دوی این‌ها، نمایشگاه‌های شخصی بودند؛ اما اگر این نمایشگاه -که در روز یکشنبه افتتاح شده است- در عمق یا سطح، آثار را نتواند مقایسه کند نگرانی وجود ندارد؛ زیرا مانه آن‌قدر بزرگ است که همیشه می‌توان به آثار او نگاه کرد. علاوه بر نقاشی‌های خیره کننده، نقاشی‌های ناتمام او و آثاری که کمتر به نقاشی شبیه است را نیز می‌توان در این نمایشگاه یافت کرد. به تصویر کشیدن زندگی توسط مانه نمایان‌گر کنجکاوی و آزادی فکر او است. که هیچ‌گاه در طول زندگی او نشان داده نشد. نقاشی‌های او هرگز اجازه خروج از استودیو او پیدا نکرد و چیزهایی که او سعی می‌کرد خود را از آن دور نگه‌دارد هنوز قابل دیدن است. بیشتر آثار او شاهکار محسوب می‌شوند.

 

  با وجود تمام تحقیقات و تفاسیری که در طی این دهه‌ها به او اختصاص داه‌ شده و درباره او انجام شده است، این نمایشگاه از ما نخواسته که به آثار او به‌عنوان یک سبک جدید نگاه کنیم. در عوض این نمایشگاه تلاش می‌کند نقش پیکر‌نگاری را در آثار او مشخص کند. تقریبا تمام آثار مانه، پیکر نگاری است. در سال 1862 نمایشگاه او با نام «موسیقی در باغ تیولری»[4] در اتاقی که به او اختصاص داده‌ بودند، برپا شد. جمعیتی که برای دیدن آثار او آمده ‌بودند، فراموش کرده‌ بودند که نقاشی می‌تواند به صورت رایگان در گالری ملی برپا شود، ولی آثار این هنرمند در اتاقی که بیش از یک متر بود کنار هم چیده شده ‌بود و فقط تماشاگران می‌توانستند به‌سختی نگاه کوتاهی به آثار بیندازند. در همان فضای کوچک نمایشگاه مانه، بگویند: "اوه نگاه کن؛ این شارل بودلرِ[5]، نه تئوفیل گوتیر[6] نیست یا آفن‌باخِ[7]". در واقع صدای بازدیدکنندگان که از روی تعجب و با اشتیاق این اسامی را به زبان می‌آوردند به گوش می‌رسید و تماشاگران از حضور آن‌ها در نمایشگاه کوچک او، هیجان زده شده‌ بودند. بنابراین جمعیتی که خود را فرهیخته می‌دانست، فضای جامعه دموکراتیک، جایی که انسان‌های مشهور و مردم عادی با هم معاشرت داشتند، را اشغال کرده‌ بود.

 

  اتفاق دیگر به پهن کردن نقشه پاریس که مانه کشیده ، اختصاص داده شده ‌بود در این اتاق از کاتالوگ‌‌های روی میزها تا نمایش اسلایدهای از پرتره‌های عکاسی شده از کسانی که خود را در اختیار مانه برای عکاسی قرار داده ‌بودند به چشم می‌خورد. این کار او یعنی برپا کردن نمایشگاه با کمتر از شصت اثر، کمی بیهوده به‌نظر می‌رسید. هم‌چنین کارت‌های اصلی فراخوان که شامل عکس‌هایی که تعدادی از آن‌ها توسط  عکاس و برخی نیز توسط کاریکاتوریستی به نام نادار[8] کشیده شده ‌بود، به چشم می‌خورد. پرتره او از سیاستمداری به نام ژرژ کلمنسو[9] به‌عنوان نمونه‌ای بدیهی از آثار ناتمام او بود که مانه برای اتمام کارش باید از او عکاسی می‌کرد؛ اما این‌ها در واقع پاورقی‌های معنی‌دار او بود. عکاسی، هیچ‌گاه حس نقاشی مانه را نکشت. بلکه حتی عکاس او را از بایدهای شبیه‌سازی و تشریفات موجود در نقاشی رها می‌کرد.

 

پرتره امیل زولا ادوار مانه

 

 

  نمایشگاه با یک اتاق که به هنرمند و خانواده او اختصاص داده شده‌ بود، افتتاح شد. حضور او در این نمایشگاه احساس می‌شد، زیرا تعداد اندکی از پرتره‌های صورت خود مانه نیز به نمایش عموم درآمده ‌بود. هم‌چنین او پرتره‌هایی از پدر و مادر خود را نیز پرتره‌‌ها آن‌جا نبودند، در واقع من دنبال آثاری بودم که آن‌جا نبودند، خیلی از آن‌ها گم شده‌اند.

 

  تقریبا تمامی آثار مانه، حتی مطالعات او درباره گل‌ها یا درباره زندگی، می‌توانست به این نمایشگاه تعلق داشته‌باشد. در چندین پرتره او می‌توان همسر مانه که سوزانه[10] نام دارد را دید که به نواختن پیانو مشغول است. بهترین پرتره او پرتره‌ای دیکتاتورگونه از امیل زولا[11] است. امیل زولا در این نقاشیِ بسیار رنگ پریده و شوریده حال به‌نظر می‌رسد. این نقاشی را موزه هنرِ اهایو[12] خریداری کرده‌است.

  پرتره امپرسیونسیتی از سوزانه (تصویر شده در سال 1880) به همراه گربه او که روی دامنش نشسته به چشم می‌خورد. پسر نامشروع او در پرتره‌ای به نام پسری که حباب می‌دهد[13]، نقاشی (که به نظر می‌رسد در 1867 کشیده شده است) که سادگی شگفت‌انگیزی را به تصویر می‌کشد، این اثر تحت تأثیر نقاشیِ ژان باپتیست، با همین موضوع است. درحالی که حباب‌های بی‌وزن در کل ترکیب نقاشی، توازن آن را برهم می‌زنند، همه چیز توسط پسری، که با دستمال سفید کهنه در جیب خود به تصویر کشیده شده ‌است؛ کنترل می‌شود.

 

  چنین جزئیات کوچکی مورد توجه مانه قرار دارد. به طور مثال در پرتره امیل زولا سفیدی خیره کننده در وسط دو قاچِ لیمو در پرتره زاخاری آستروک[14]، با پوست زردی که گویی از تصویر بیرون زده‌ است، زن جذاب و زیبایی که در یک گوشه بالاتر از میز زولا قرار دارد، دود خاکستری سیگار برگ شاعری به نام استفن مالارمه[15] و انگشت پیرمردی که به او اشاره می‌کند؛ جزء به جزء تصویر شده است.

 

  مانه فقط زندگی را نقاشی نمی‌کرد، او از زندگی نقاشی می‌کرد، بنابراین از هر کسی که به نظر او مناسب می‌رسید پرتره می‌کشید. دی‌ژیونرآی هربی[16] عصبانی (نسخه کوچکتر از دو نسخه موجود از این اثر که متعلق به گالری کورتاله است، در این نمایشگاه است) گرفته تا افراد سیگاری یا کسانی که در حباب فوت می‌کردند. از پرتره نویسندگان برجسته گرفته تا شکارچی شیر، همه برای او یکسان هستند، حتی اگر یک خواننده خیابانی ناشناس که در سال 1862 زندگی می‌کرد باشد، برای او فرق نمی‌کند، همه در نظر او یکسان هستند. یکی از مدل‌های پرتره او که ویکتورین مورن[17] است، کسی که مانه پرتره او را در همان سال کشیده است. چیزی که در نگاه اول شما را جذب می‌کند این است که او چگونه توانسته نگاه خیره او را به این واضحی نقاشی کند. چگونه توانسته حالت جامد بودن گل‌سر او را به این وضوح نقاشی کند. در پرتره، چه انسان باشد چه اشیاء او می‌تواند تعریف درستی از آن‌ها را در نقاشی تصویر کند. نمونه‌ای از آن را می‌تواند در دو پرتره هنرمندی به‌نام برتا موریس[18] مشاهده کرد. پرتره آخری (از این دو پرتره) او را در نمایی از عزاداری نشان می‌دهد، گویی زیبایی این پرتره چیزی را درون انسان فرو می‌ریزد، نه به‌خاطر حجم غمی که در آن وجود دارد، بلکه به خاطر رنگ و نوع نقاشی آن است. گویی او با این اثر، انفجاری ایجاد کرده است.

 

Berthe Morisot

 

چیزی که اجتناب ناپذیر است، حتی در این نمایش ناامید کننده آثار او اعنال نفوذ مانه در یعضی از نقاشی‌های مختلف ثبت شده از اوست. این‌که آیا آثار او ادای احترام او به گذشته (به روبنس[19]، ولاسکز[20]، تیتان[21]، فرانس‌ هالس[22] و شاردن[23]) یا برداشتی از سبک رئالیسم گوستاو کوربه[24] و یا حتی ادای احترامی به رفتار کارکنان این سالن در این روزهای نمایشگاه است. او به طور پیوسته سعی می‌کند هنر خود را تقویت کند، او می‌خواهد تلفیق نابهنجاری از گذشته و جهان امروزی اطراف خود را گسترش دهد. اگرچه از او به‌عنوان پدر امپرسیونیست صحبت کردیم، اما او به راستی هرگز نمی‌تواند چنین باشد. آخرین نقاشی مهم و بزرگ او در «بار کورتالد» (1882) در فولیس برگر[25] (که در نمایشگاه سِنت)، نه رئالیست است نه امپرسیونیست، چیزی فراتر از این دو سبک است و حتی چیزی بیشتر از تصویرگری پرتره است.

  ادوارد مانه 51 ساله در سال 1883 در گذشت. چه کسی می‌داند که نقاشی‌های او اگر زنده می‌ماند به چه چیز و یا چه‌کسی شبیه می‌شد، او باید زنده می‌ماند تا نقاشی آن‌ها را ادامه می‌داد و این‌که چه موضوعی ممکن بود آن نقاشی‌ها داشته باشند یا درباره چه کسی می‌خواست پرتره بکشد، آیا او می‌توانست زندگی در قرن 20 را ببیند، برخی ممکن است مرگ زودرس بعضی از هنرمندان را چنین معنا کنند که آن‌ها تمام آن‌چه که باید می‌گفتند را یا آثار خود گفته‌اند، در حالی که برخی از هنرمندان بیش از استعدادی که برای آثار خود را دارند زندگی کرده‌اند. مانه چنین نیست.

 

 



[1]  ادوارد مانه (Édouard Manet) متولد 1832 در فرانسه، یکی از اولین هنرمندانی بود که به مضامین زندگی مدرن می پرداخت و اغلب منتقدان با عنوان «ادوارد مانه: نقاش زندگی مدرن» مطلب خود در مورد او را آغاز می کنند. وی یکی از اصلی ترین هنرمندانی بود که در انتقال رئالیسم به امپرسیونیسم ایفای نقش کرد.

[2] The Prado

[3] The Musee d'Orsay

[4] Music in the Tuileries Gardens

[5] Charles Baudelaire

[6] Théophile Gautier

[7] Offenbach

[8] Nadar (عکاس و کاریکاتوریست)

[9] portrait of the politician Georges Clemenceau

[10] Suzanne

[11] Portrait of Emile Zola

[12] Museum of Art in Ohio

[13] Boy Blowing Bubbles

[14] Zacharie Astruc

[15] Stéphane Mallarmé

[16] Déjeuner Sur l'Herbe

[17] Victorine Meurent

[18] Berthe Morisot

[19] Rubens

[20] Velázquez

[21] Titian

[22] Frans Hals

[23] Chardin

[24] Gustave Courbet

[25] Folies-Bergère

 

 

 

 

 

درباره نویسنده :
ساناز محمدعلیها
نام نویسنده: ساناز محمدعلیها

سمت در آکادمی هنر: روابط عمومی

کارشناس مترجمی زبان انگلیسی

فعالیت ها: مترجم متون هنری / روابط عمومی و بازیگری در تئاتر / خبرنگاری