هفدهمین جشن خانهی سینما روز بیستم شهریورماه در عمارت مسعودیه برگزار شد. این جشن که قرار بود از ساعت 20 آغاز شود با حدود یک ساعت تأخیر کلید خورد. احسان کرمی اجرای این برنامه را بر عهده داشت. نخستین سخنران این مراسم دبیر خانهی سینما همایون اسعدیان بود. وی طی صحبتهایش از بازگشت روز سینما به تقویم ملی سخن گفت و در ادامه هم هرگونه شائبهای پیرامون فشار برای تعویض برندگان را رد کرد. جوایز این شب سینمایی را باشگاه گردشگری ایران سمگال تقبل کرده بود: سفر به آفریقا به همراه یک نفر. سفری که بعدتر علیرضا خمسه دربارهی آن به شوخی گفت: کسانی که میروند آفریقا بهتر است همان جا بمانند؛ اینجا خبری نیست.
ادامه مطلب گزارش اختصاصی آکادمی هنر از مراسم هفدهمین جشن خانه سینما + گزارش تصویری
قندون جهیزیه از مشکلات و فاصله طبقاتی و بحثهای روز استفاده کرده تا فیلمی در نقد مشکلات اجتماعی باشد، اما آنقدر این نقدها سطحی و پرشاخ و برگ است که به هدف خود نمیرسد. به طور مثال از کارکرد جنسهای چینی گرفته تا رندی تعمیرکارها، نادیده گرفتن طبقه کارگر، وضعیت ملک و اجاره، مشاورین املاک، فیلمهایی با بودجههای دولتی، پول حرام و کلی مبحث دیگر که باز میشوند و بدون رسیدن به سر منزل مقصود رها میشوند.
ادامه مطلب فیلمی پر از ارجاع به مضامین روز بدون غایت: نگاهی به فیلم قندون جهیزیه
فیلم تمام میشود و آنگاه افلاتون چنین میآغازد: سینما را بالکل فراموش کنید؛ زائلکنندهی عقل و حقیقت است. سقراط میپرسد: اما سینما چیست؟ افلاتون بلافاصله جواب میدهد: سایههایِ حقیقت. سقراط میپرسد: سایههای حقیقت یا میل به حقیقت؟... و این گفتگو به همین ترتیب ادامه مییابد و یونانیهای دیگر هم میرسند تا نقشی در نقادیِ این فیلمِ یونانی داشته باشند [آیا آنان نمیدانند که روزی فیلمسازان، جایِ مطمئن آنان را تسخیر خواهند کرد؟]... سپس گفتگوها کات میخورد ( یا دیزالو میشد؟ ) به قرنها بعد؛ سارتر میگوید: مارینا(Marina) به برهوت تاریخ و سیاست پرتاب شده است و در حالِ برساختن هویتاش است؛ یک محکوم به آزادی؛ [و چه دشوار است آزاد بودن!] آنگاه فروید درمیآمد که میل به پدر دارد این مارینا، به قضیب، تا فقدانِ بدنی-روانیاش را شاید پر کند؛ اما لکان، با کمال احترام، چنین میگوید: او در پی فالوس است و نه قضیب. و سپس با لحنی فخرفروشانه ادامه میدهد؛ مارینا وجود ندارد و میلاش را بازنمیشناسد و دیگری نیز از بازشناساندنِ میلاش عاجز مانده است و حتماً ژیژک سرش را تکان میدهد و میگوید: عدم کفایتِ امر نمادین. آنگاه هایدگر لب به سخن میگشاید و همچون فرزانهای شرقی، از مدرنیسمی میگوید که تمامی جان و زبانمان را دچار فروکاهیدگی کرده است، و با زبانی تیز می تازید به سیاستزدگی سارتر و به روانکاویزدگی نیز. و ویتگنشتاین وارد بحث شود اگر، و سکوتش را بشکند، از زبانِ مارینا میگفت شاید که تقلا میکند تا مگر حقیقت را بیان کند، اما چه سود که ناممکن است انگار. و یک تئولوگ یا یک سنتگرا از بیخدایی این جهان میگفت، از ظلمتی که جهان را دربرگرفته است، از سکولاریسم و کمّیتگراییای که همه چیز را فرو بلعیده است؛ سکونت را، وجود آدمی را و زبان را... و به همین ترتیب، این شناختگرایی فلسفی ادامه مییافت تا فیلم را در پیشگاه مقولات و گزارهها قربانی سازد (و البته مشعل اندیشه را روشن نگاه دارد)... و آنگاه شاید نیچه و در پیاش دلوز، مست و سرخوش، در حالی¬ که اداها درمیآورند، از راه میرسند و ضیافتِ فیلسوفان را به طرزی نافیلسوفانه برهم میریزند و مارینا را تکرار میکنند؛ ادای حرف زدناش، حرکاتش و عشقورزیاش را... گویی آنها هم میخواهند مارینا شوند...و یک فیلمباز، در حالِ تماشایِ دوباره فیلم است...
مطبوعات انگلیس خبر از احتمال ایفای نقش دیوید بکام، اسطوره فوتبان انگلستان در نقش جیمز باند دادند.
به گزارش بخش سینمایی آکادمی هنر، قرارداد دنیل کریگ، بازیگر قبلی نقش جیمز باند رو به اتمام است و رسانههای انگلیس مدعی شدند که بکام در حال مذاکره برای ایفای نقش در مجموعه جیمز باند خواهد بود. درخواست مکرر هواداران از او باعث شده تا او به چنین فکری بیفتد.