اختصاصی

  • برندگان ونیز ۲۰۲۲ مشخص شدند، سهم پررنگ سینمای ایران در بخش های مختلف

    هفتاد و نهمین دوره جشنواره بین‌المللی فیلم ونیز شنبه شب با اعلام برندگان و مراسم اختتامیه به کار خود پایان داد. این جشنواره در ونیز ایتالیا از ۳۱ اوت تا ۱۰ سپتامبر ۲۰۲۲ برگزار شد. مستند همه زیبایی و خونریزی (All the beauty and the bloodshed) به کارگردانی لورا پویترس برنده شیر طلایی برای بهترین فیلم در هفتاد و نهمین دو...

تحریریه آکادمی هنر

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
1 1 1 1 1 1 1 1 1 1 رتبه 4.75 (2 رای)

 

«پاییز» را قرار است در یک بعد از ظهر بهاری در تالار شمس ببینم. راه می‌افتم تا به تجریش برسم. سوار تاکسی‌های اقدسیه می‌شوم و بعدتر هم پیاده مسیر را گز می‌کنم. گوشی را نگاه می‌کنم: «حاج عبدالله طی بیانیه‌ای نام شرکت پشمک سازی خود را به مش عبدالله تغییر داد». چند هفته‌ای هست که به دو نوجوان ایرانی در فرودگاه جده تعرض شده. «یارو دوستشُ می‌بینه کچل کرده. میگه به به مکه بودی؟ زیارت قبول. میگه: نه به جان بچه‌م. دزدی کردم زندان بودم». بعد از چند کوچه می‌رسم به مقصد. ساعتی بعد خروار خروار تماشاگر کنارم قهقهه می‌زنند و من قلمم را بر دفتر کوچکم می‌زنم و بعد برعکسش می‌کنم و دوباره می‌زنم و بعد برعکسش می‌کنم و دوباره می‌زنم و بعد برعکسش می‌کنم و دوباره می‌زنم. نگاه می‌کنم به لب‌های گشادشان و صورت‌های شکفته‌شان و فکر می‌کنم خب مشکل از من است حتماً. من نمی‌فهمم شاید. نمی‌فهمم کی باید بخندم و کی باید بغض کنم. گفتم بغض و از ذهنم گذشت که هیچ بغضی، بغض‌تر از بغض بر جماعت فکاهی نیست. نیست و به خدا نیست. نمی‌دانید چه تنهاییِ غریبی است وقتی یک سالن به طنازی یک بازیگر می‌خندند و تو در فکر این هستی که این بازیگر چه زجری می‌کشد وقتی خودش هم بداند خوشمزگی‌هایش چقدر پرت است. کاش نداند. باور کنید آرزو می‌کنم که نداند و زجر نکشد. من از این بالا و از این صندلی که نشسته‌ام با یک لحظه تصور کردن خودم جای او، در محاصره‌ی این قاه قاه‌های بی‌هویت بغض می‌کنم تا چه رسد که واقعاً جای او باشم. می‌گویند تحلیل و نقد. شوخی نکنید. شما را به خدا شوخی نکنید. من چه چیزی را تحلیل کنم؟ یک تیپِ اخته و بی‌کنش و ابله را که قرار است نشان دهنده‌ی رزمنده‌ی جنگ باشد؟ یا یک تیپِ لمپنِ لاله زاری که قرار است شخصیتِ رو به روی او باشد؟ یا یک تیپِ شوخ و شنگ دخترانه که باید نقش خواهرِ کوچولو و دوست داشتنی ماجرا را بازی کند؟ دوستان خیال کرده‌اند در لاله‌زارِ شصت سال پیش قرار دارند  که یک درامِ کاملاً بی سر و ته را روی صحنه ببرند و یک تیپِ لمپن را هم بیاندازند وسط ماجرا که او هی بگوید و تماشاگر هی بخندد و هی بگوید و هی بخندد و آخر سر هم یک روبانِ اخلاقی ببندند دور این کیک وا رفته‌ی تاریخ مصرف گذشته‌ی کریه منظر و مسیح وار تماشاگران را به شادی و شادمانی و خنده و لبخند تطهیر کنند و بفرستند خانه. دوستان کاملاً درست خیال کرده‌اند. واقعاً درست خیال کرده‌اند که سالن تئاتر در فضای شصت سال پیش قرار دارد. شما به برخی از دیالوگ‌های این نمایش عنایت بفرمایید:


-در قزوین یک انتشاراتی دیوان خسرو و فرهاد را چاپ کرده...


یوهاهاهاهاها... وای دلم. مادرخوانده سیگارِ مور می‌کشد پسر به او می‌گوید:


-نکنه کافی شاپم می‌ری و دور دورم می‌کنی؟ داف شاخ شدی برا خودت...

 

 

یوهاهاهاهاها... خدا خفه‌تان نکند. در لهجه‌ی ترکی به من راستش را بگو می‌شود از من راستش را بگو... اوه اوه... موش نخورد یک وقت شما را. یک خان دایی هم هست که وقت و بی وقت به ترکی داد می‌زند، به ترکی فحش می‌دهد، فاتحه را ناقص می‌خواند، دوست دارد صغری بند اندازِ محل را ببیند... خب تا حالا هم نخندیده باشید با این یکی دیگر منفجر می‌شوید. نه اینکه این سیاه‌بازی‌ها تحلیل نداشته باشد؛ دارد: دُکان بدی نیستند. «مردم» می‌آیند، «مردم» پول می‌دهند، «مردم» می‌خندند و ما هم خوشحال می‌شویم که به تئاتر پول تزریق می‌شود اما هیچ وقت هم نمی‌فهمیم که این پول به کجای تئاتر تزریق می‌شود. نوش جانِ همان جای تئاتر که اینقدر «مردمـ»ی ا‌ست.


شب که در حال برگشت هستم برای چندمین بار تصویر محمدعلی موحد را روی جلد یک مجله می‌بینم؛ عبا بر دوش با دستانی روشن تکیه داده به یک عصا. به چاشنیِ این تیتر: نگرانِ ایران هستم. مغز می‌خواهد از جا در بیاید از باری که این حرف دارد. صداقتی در چهره‌ی این پیرمرد و در همین یک جمله وجود دارد که می‌خواهی اشک بریزی. راه بروی. غصه بخوری. مگر مریضی؟ مگر دیوانه‌ای؟ دنیا دو روز بیشتر نیست. بخند تا دنیا به رویت بخندد. بلند شو وسایلت را بردار و برو اقدسیه و برو تالار شمس و بنشین و 80 دقیقه هار هار بخند و عشق کن. باور کنید همه در این سالن در حال خنده‌اند. وقتی داشتم بیرون می‌آمدم،خودم صدای چند تماشاگر را شنیدم که با تکرار تکه‌های کار دوباره می‌خندیدند و می‌گفتند وای چقدر خندیدیم. و راستی تا یادم نرفته: در این کار ارزش‌های دفاع مقدس هم در نظر گرفته شده. حالا اینکه به چه صورت و چطور بماند. ولی کار ارزشی-خنده‌ایِ خیلی خوبی از آب در آمده. هم طنز است و هم ارزش.


می‌دانم. تمام این نوشته مسخره بود. هم حرف زدنم از آن جوک‌های وایبری گوشی و هم تصویر موحدِ پیر. ملغمه بود. در هم بود. بی‌مقصد بود. حرف مقصد دار درباره‌ی پاییز می‌خواهید؟ من خالی‌ هستم. حرفی اگر مانده از همان شصت سال پیش است. از کمی آن سو تر از لاله‌زار... و هیچکس دیگر به هیچ چیز نیندیشید، در غارهای تنهائی بیهودگی به دنیا آمد، خون بوی بنگ و افیون می‌داد، زنهای باردار، نوزادهای بی سر زائیدند، و گاهواره ها از شرم، به گورها پناه آوردند، چه روزگار تلخ و سیاهی، نان، نیروی شگفت رسالت را، مغلوب کرده بود، پیغمبران گرسنه و مفلوک، از وعده‌گاه‌های الهی گریختند، و بره‌های گمشده‌ی عیسی، دیگر صدای هی هی، چوپانی را، در بهت دشت‌ها نشنیدند، در دیدگان آینه‌ها گوئی حرکات و رنگ‌ها و تصاویر وارونه منعکس می‌گشت، و بر فراز سر دلقکان پستو، چهره‌ی وقیح فواحش یک هاله‌ی مقدس نورانی مانند چتر مشتعلی می‌سوخت، مرداب‌های الکل، با آن بخارهای گس مسموم، انبوه بي‌تحرک روشنفکران را، به ژرفای خويش کشيدند، و موش‌های موذی، اوراق زرنگار کتب را، در گنجه‌های کهنه جويدند، خورشيد مرده بود، خورشيد مرده بود، و فردا، در ذهن کودکان، مفهوم گنگ گمشده‌ای داشت، آنها غرابت اين لفظ کهنه را، در مشق‌های خود، با لکه‌ی درشت سياهي تصوير مي‌نمودند [. . .]

و مردم،
گروه ساقط مردم
دلمرده و تکیده و مبهوت
با ارتباط یا بی ارتباط، این آخرین بند حرفم بود.

 

1 1 1 1 1 1 1 1 1 1 رتبه 5.00 (1 رای)

 

 

به گزارش بخش سینمایی آکادمی هنر و به نقل از ورایتی، ادی ردمین که امسال به خاطر بازی در نقش استیون هاوکینگ در فیلم «تئوری همه چیز» توانست جایزه‌ی اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد را به دست آورد، گزینه‌ی اول کمپانی برادران وارنر برای ایفای نقش در مجموعه‌ی جدیدی است که این کمپانی می‌خواهد در ادامه‌ی دنیای هری پاتر بسازد.

ادامه مطلب «ادی ردمین»؛ از دختر دانمارکی تا هری پاتر!
1 1 1 1 1 1 1 1 1 1 رتبه 4.69 (8 رای)

نمایش کامنت

 

نمایش «کامنت» که این روزها در سالن استاد سمندریان خانه‌ی هنرمندان در حال اجراست، اثری‌ است متفاوت در مقایسه با خیل آثار کم عمق این روزهای تئاتر که لااقل می‌تواند مخاطب را از انتخاب‌اش راضی سازد. گروه اجرایی این اثر با عنوان گروه تئاتر تازه عضو حلقه‌ی تئاتر دانشگاهی ایران هستند و در واقع این اثر را می‌توان ثمره‌ی یک سواد آکادمیک و متعلق به نسلی جوان و محصل تئاتر دانست. همین امر هم هست که توانسته دست‌آخر تجربه‌هایی بدیع را یک‌جا گرد هم آورد و این اثر را به مجموعه‌ای از ایده‌های فکرشده از متن تا اجرا و همچنین جزییات طراحی لباس و دکور تبدیل کند.

ادامه مطلب نگاهی به نمایش «کامنت»
1 1 1 1 1 1 1 1 1 1 رتبه 5.00 (1 رای)

 

به گزارش بخش تجسمی آکادمی هنر و به نقل گاردین، هنرمند مشهور ژاپنی دنیای مد و نقاشی؛ یایوئی کوساما بر طبق یک نظرسنجی از بازدیدکنندگان دائمی موزه‌های بریتانیا، محبوب‌ترین و پرمخاطب‌ترین هنرمند تجسمی سال 2014 معرفی شده است. در کنار اظهار شگفتی‌ از مواجهه با این حقیقت که بزرگ‌ترین هنرمند حال حاضر جهان بالواقع یک زن است، نمی‌توان که منکر افزایش چشم‌گیر محبوبیت کوساما در سالیان اخیر در میان خیل بازدیدکنندگان نمایشگاه‌های هنری در سراسر جهان شد.

ادامه مطلب یایوئی کوساما؛ محبوب‌ترین هنرمند حال حاضر جهان
1 1 1 1 1 1 1 1 1 1 رتبه 5.00 (1 رای)

 

قیمت پوستر اورجینال فیلم «فرانکنشتاین» (1931) ساخته‌ی جیمز ویل محصول کمپانی یونیورسال تنها یک سال پس از عرضه و فروخته شدن از سوی این کمپانی، افزایش چشمگیری داشته است. این کمپانی برای اولین بار در اواخر سال 2013 میلادی وارد چنین معاملاتی در حراجی تگزاس شد. طبق گفته‌ها این پوستر هم اکنون رقمی در حدود 358500 دلار قیمت‌گذاری شده است. این در حالی است که همین پوستر در سال قبل 262900 دلار فروخته شده بود.

ادامه مطلب پوستر فیلم کلاسیک «فرانکنشتاین» در صدر فروش پوستر فیلمهای قدیمی
1 1 1 1 1 1 1 1 1 1 رتبه 5.00 (1 رای)


مسئله‌ی اصلی کتاب آنچه سینما هست! دادلی اندرو اساساً تلاشی است در جهت اعاده‌ی حیثیت از نظریه‌ی رئالیستی آندره بازن-نظریه‌پرداز بزرگ سینما-در مواجهه با هزاره‌ی جدید. اندرو در کتاب‌اش این هدف را با دستاویز قرار دادن آرای خود بازن و بار کردن یا به عبارت صحیح‌تر تطبیق دادن آن‌ها با امکانات و ماهیت جدید سینما دنبال می‌کند.

ادامه مطلب در مورد کتاب «آن‌چه سینما هست!»، نوشته‌ی دادلی اندرو؛ میراث ابدی آندره بازن
1 1 1 1 1 1 1 1 1 1 رتبه 4.50 (1 رای)

 

اگر سینمای ایران، دوره‌ای بی‌جان را از سر می‌گذراند، اگر سینمای حاضرِ ایران شرافت‌اش را به شیاطینِ گیشه و جشنواره فروخته است، اینک «آت‌لان» است که بزرگ‌منشانه و باشکوه، این سینما را جان‌بخشی و نیروافزایی می‌کند. اگر افسردگیِ بی‌سینمایی، سینمابازانِ این دیار را به گوشه‌هایی بی‌اکران و بی‌نور سوق داده است، حالا می‌توان به آنان خبری داد رقص‌انگیز؛ همچون خبری کوتاه، اما زندگی‌بخش، که عاشق از معشوق دریافت می‌دارد. اینک شکوه سینما است که در آتراکسیون‌هایِ فیلمِ «آت‌لان»، دوباره به بار می‌نشیند، دوباره اغوا می‌کند، دوباره متاثر می‌کند. فیلمی–و البته به تنهایی، سینمایی–که (نا)فیلم‌های دیگر را دعوت به شرم‌زدگی می‌نماید.

ادامه مطلب آت‌لان؛ روحی در جهانِ بی‌ روحِ سینما(ی ایران)
1 1 1 1 1 1 1 1 1 1 رتبه 4.75 (2 رای)

 

نامه‌های عاشقانه‌ی فریدا کالو به هنرمند اسپانیایی جُز بارتلی در پانزدهم آپریل سال جاری و در حراجی دویل نیویورک فروخته خواهد شد. این نامه‌ها تا سال مرگ بارتلی در 1995 نزد او مخفی نگاه داشته شده بوده. گفتنی است که این نامه‌ها می‌تواند ابعاد جدیدی از زندگی شخصی کالو را آشکار سازد.

ادامه مطلب نامه‌های عاشقانه‌ی فریدا کالو حراج می‌شوند

تحلیل سینما

تحلیل تجسمی

پیشنهاد کتاب

باستان شناسی سینما