اختصاصی

  • برندگان ونیز ۲۰۲۲ مشخص شدند، سهم پررنگ سینمای ایران در بخش های مختلف

    هفتاد و نهمین دوره جشنواره بین‌المللی فیلم ونیز شنبه شب با اعلام برندگان و مراسم اختتامیه به کار خود پایان داد. این جشنواره در ونیز ایتالیا از ۳۱ اوت تا ۱۰ سپتامبر ۲۰۲۲ برگزار شد. مستند همه زیبایی و خونریزی (All the beauty and the bloodshed) به کارگردانی لورا پویترس برنده شیر طلایی برای بهترین فیلم در هفتاد و نهمین دو...

عصر روز دهم می‌توانست فیلم خوبی باشد اگر...

سیدفاضل وزیری محبوب

 

ایراد عمده و عیب اصلی این فیلم فارغ از عدم تعادل در پرداختن به فضای مستند و شناساندن جغرافیای عراق در قبال روایت روان داستان در فیلم‌نامه‌ای است که انگار سطحی وبا بی‌دقتی نوشته شده است.

عصر روز دهم

 

شروع داستان در ایران و اشاره به ربودن دختر چند ماهه توسط سرباز عراقی اگرچه می‌توانست به مراتب با پرداخت بهتری همراه باشد اما در وضع کنونی از نقاط ممتاز فیلمنامه به شمار می‌آید (این البته درد بزرگی است). سفر دکتر مریم شیرازی و همراهانش در اولین روز محرم آغاز می‌شود اما انگار فیلمنامه‌نویس به کلی محرم و تاریخ وقوع داستان را تا انتهای فیلم فراموش می‌کند. در واقع اگر فیلمنامه با جزئیات بیشتری همراه بود مطمئناً از فضای محرم نیز بیش از این استفاده می‌شد و این برای فیلمی که قرار است داستانش را در روز عاشورا به پایان ببرد امتیاز بزرگی محسوب می‌شد اما در وضعیت کنونی پرداخت عاری از جزئیات فیلمنامه و اشارات بیهوده‌ی فیلمنامه‌نویس به موضوعاتی همچون جغرافیای شهرهای نجف و کربلا و همچنین فعالیت‌ سیاسی نامعلوم مرد عراقی (اینها قرار بوده جزئیات فیلمنامه باشند اما جزئیاتی نامربوط به روایت داستان اصلی) باعث شده تا محرم و فضای آن در حد همین اشاره‌ی مختصر در ابتدای فیلم باقی بماند.

جالب است که اگرچه فیلم در روز عاشورا تمام می‌شود و گروه سازنده آنطور که معلوم است به سختی تصاویر مستندی از آئین طواریج در کربلا تهیه کرده‌اند اما استفاده از فضای معنوی و موقعیت جغرافیایی موجود به هیچ وجه مناسب نیست، فیلم‌ساز معلوم نیست به چه دلیلی رحمه را در کربلا غایب گذاشته تا در یک سکانس طولانی و بی‌معنی تعقیب و گریز مادرش از کربلا خارج شود و به دنبال خود فیلم و مخاطب را هم از فضای معنوی کربلا دور سازد، در حالیکه اگر سکانس پایانی بدون آن عملیات انتحاری که لابد برای مستندتر بودن جغرافیا به داستان افزوده شده (دلیل دیگری برای چنین عنصری مهمی که یکی از اشخاص فیلم را حذف می‌کند نمی‌یابم) در همان فضای مراسم عاشورا در کربلا تمام می‌شد علاوه بر بار احساسی مضاعف فیلم تعابیر و تآویلی را هم با خود داشت که می‌توانست به ارتقاء محتوای فیلم بیانجامد.

پس از سفر گروه پزشکی به عراق و استقرار در هتل راننده که به سیاق کلیشه‌ی تمام چنین نقش‌هایی آدم زبروزرنگی است که از آب هم کره می‌گیرد، در یک عملیات کره‌گیری دکتر شیرازی را به دام یک مرد خطرناکِ متجاوز می‌اندازد، این سکانس هم البته هیچ کمکی به پیش‌برد روایت داستان نمی‌کند، انگار فیلم‌ساز فراموش کرده که هر عنصری در روند روایت فیلم باید علاوه بر فضاسازی اهداف دیگری را هم دنبال کند، به نظر می‌رسد مجتبی راعی تمام تلاشش را به ارائه‌ی فضای عمومی شهرهای نجف و کربلا معطوف کرده و این سکانس هم لابد برای نشان دادن ناامنی این شهرها بخشی از همین تلاش‌هاست.

 

عصر روز دهم

 

پس از شکست اول در جستجوی محسن محمود، هاشم راننده‌ی هتل مورد تنبیه قرار می‌گیرد و به قصد جبران اشتباه گذشته سعی می‌کند محسن محمود واقعی را بیابد، تلاش هاشم به نتیجه می‌رسد اما پیش از آنکه نتیجه‌ی جستجویش را به دکتر شیرازی اطلاع دهد خود محسن محمود را مطلع می‌کند تا او هم در اقدامی که هیچ پایه و اساسی ندارد با اسلحه به محل کار دکتر شیرازی بیاید و او را تهدید به مرگ کند، در سکانس ملاقات هاشم با محسن محمود ما برای اولین بار شاهد فعالیت‌های شبه‌نظامی محسن محمود هستیم که این فعالیت‌ها نیز در روند پیش‌روی داستان تأثیر چندانی ندارد در حالیکه فیلم‌ساز می‌توانست با توجه به خلاف قانون بودن اینگونه اعمال، شخصیت محسن محمود را یک فراری بی‌جا و مکان معرفی کند تا پیدا کردنش خود بر پیچیدگی داستان و تعلیق ماجرا بیافزاید اما متأسفانه در حالت کنونی فعالیت‌های این شخص صرفاً پاسخگوی بخشی از خواسته‌ی فیلم‌ساز در مستندنمایی وضع عمومی عراق است آن هم به شکلی که تمامی اینگونه سکانس‌ها معنایی جز ناامنی عراق ندارد و این در حالی است که فیلم‌ساز در سکانس حضور محسن محمود در مرکز پلیس به خوبی به وضعیت ناهنجار و ناامن عراق پس از جنگ در دیالوگ رئیس پلیس اشاره می‌کند. فعالیت محسن محمود و در نهایت کشته شدنش جز آنچه گفته شد تأثیر دیگری در فیلم ندارد و به نظر می‌رسد اگر مرگ محسن محمود از داستان حذف می‌شد نه تنها خللی در فیلم رخ نمی‌داد بلکه از نظر نگارنده مفید هم بود.

یکی دیگر از بخش‌هایی که وجودش در فیلمی از مجتبی راعی و به تهیه‌کنندگی منوچهر محمدی ضعف عمده‌ای به شمار می‌رود ترخیص مادر ایرانی پس از بستری شدن در CCU و به دنبال آن سفر به عراق است، برفرضِ پذیرفتن توجیهات دکتر تجلایی برای ترخیص بیماری در آن وضعیت و پذیرش سفر به عراق آیا چنین سفری آن هم در روزهایی که به عاشورا منتهی می‌شود به این راحتی است؟ علاوه براین آیا چنین بیماری می‌تواند به تنهایی در منزل ساکن شود و از خود مراقبت کند؟ این سؤالات و نمونه‌هایی از این دست فیلمنامه‌ی این فیلم را با اشکالات متعدد مواجه می‌نماید.

انفجار انتهایی چه تأثیری بر داستان دارد؟ (به نظر می‌رسد فیلم‌ساز این مورد را نیز برای هرچه واقعی‌تر نشان دادن عراق به فیلم اضافه کرده است)

خواستگاری هاشم از رحمه چه چیزی به داستان می‌افزاید؟ (این هم احتمالاً بخشی از مستنداتی است که جناب راعی خواسه از فضای عراق نمایش دهد، لابد آنجا عشق در یک نگاه و خواستگاری در اولین برخورد مرسوم است.)

چرا رحمه روز عاشورا در کنار مادرش نیست؟

نقش شخصیتی همچون دکتر تجلایی (اگر بپذیریم که با شخصیت طرفیم) در فیلم چیست؟

فایده‌ی بردن محسن محمود به مرکز پلیس چیست؟

و البته تعداد دیگری از سؤالات مشابه که پاسخ مناسبی در فیلم نمی‌یابند. فیلم در کارگردانی و تدوین نیز عاری از لکنت نیست اما به عقیده‌ی نگارنده چنین فیلمی را –با این میزان نقص در فیلمنامه- نمی‌توان و نباید بیش از این مورد مداقه و نقد قرار داد. قوی‌ترین امتیاز فیلم به زعم نگارنده بازی خوب هانیه‌ توسلی در نقش رحمه است که علاوه بر تقلید خوب لهجه‌ی عربی از ظرایف بسیاری در حرکات بدن نیز برخوردار است.

 

درباره نویسنده :
نام نویسنده: تحریریه آکادمی هنر

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مطالب مرتبط

تحلیل سینما

تحلیل تجسمی

پیشنهاد کتاب

باستان شناسی سینما