قلمموی زن، یادداشتی بر آثار نقاشی سایه ابراهیمی در نمایشگاه صفر
- توضیحات
- نوشته شده توسط متینه اسلامی
- دسته: یادداشت نقاشی
- منتشر شده در 1400-10-18 01:54
اگر عمری به زندانم کشیدی رها کن دیگرم این یک نفس را
به لبهایم مزن قفل خموشی که من باید بگویم راز خود را
به گوش مردم عالم رسانم طنین آتشین آواز خود را
فروغ فرخزاد
در اوج جنبش زنان در جایی با بهرهگیری از نظریات کارن هورنای روانکاو قرن 19، نوشته شد: «زنان امروزی بین دلپذیر کردن خود برای مردان و دنبال کردن اهدافشان گیرکردهاند، این هدفهای متضاد رفتار متناقضی را ایجاد میکنند: اغواگری در برابر پرخاشگری، تمکین در برابر جاهطلبی؛ زنان امروزی بین عشق و کار گیرکردهاند و درنتیجه در هر دو ناخشنودند.» این تعارض زنانه مفهومی است که بهخوبی در مجموعه نقاشیهای اخیر سایه ابراهیمی، دیده میشود. «گالری اکنون» از تاریخ هفتم تا هیجدهم آبان ماه 1395، میزبان بیش از بیست تابلو نقاشی از آثار این هنرمند بود. بهغیراز یک اثر دو لَتی (دو قسمتی) که بر روی بوم اجرا شده بود، بقیه آثار با تکنیک رنگروغن و رنگپلاستیک بر روی کاغذ با مایههایی زنانه اجرا شده بودند. گرایشهای روان و رنجور مطرحشده در نظریه کارن هورنای، در نقاشیهای سایه ابراهیمی نیز دیده میشود که شاید این شباهت بیارتباط با یکسانی جنسیت این دو و تأثیرات فرهنگ بر جنس زن نباشد.
در یکی از آثار نمایشگاه با تصویری مواجه میشویم که در سمت چپ فردی چُمباتمه زده با جنینی در شکم و زخمی در پشت است؛ و سمت راست تابلو فردی از روبرو با نگاهی غمگین، دهانی بسته را به نمایش میگذارد! به نظر میرسد این اثر اشاره به شرایط زنان در جامعه مردسالار داشته باشد زنی که هم زخم میخورد و هم محکوم به قبول مسئولیت فرزندی به تنهایی است، ناخودآگاه از جامعه و حمایت ضعیف آن میرنجد، به مردم پشت میکند و سعی در حفظ فاصله عاطفی خود دارد. نباید دوست بدارد، متنفر شود، با دیگران همکاری یا به هر شکلی درگیر شود و برای رسیدن به این جدایی کامل خود بسنده میشود. این دقیقاً به شخصیت جدا در نظریه هورنای اشاره دارد. (تصویر 1)
در سمت دیگر زنی است که اگر نماد همجنسانش در نظر گرفته شود بهاجبار جامعه محکوم به سکوت است سکوتی دردناک که از عمق چشمانش نمایان است. شخصیتی مصالحهجو که سرزنش را میپذیرد و تسلیم دیگران میشود. هرگز جسارت به خرج نمیدهد و عیبجویی نمیکند و این همان شخصیت مطیع ذکر شده در نظام هورنای است.
هورنای بر اساس لذتی که هنگام زایمان تجربه کرده بود مفهومی به نام «رشک رحم» پَرورید. مردان در آفریدن زندگی تازه آنچنان نقش ناچیزی دارند که باید رشک رحم خود را با جستوجو کردن موفقیت در کارشان، والایش دهند و جبران کنند. رشک رحم و رنجشی که همراه با آن است بهصورت ناهشیار در رفتارهایی جلوهگر میشوند که برای دستکم گرفتن و خوار شمردن زنان و تقویت کردن جایگاه حقیرتر آنان ترتیب یافتهاند. در پس این رفتار نمونه مردانه احساس حقارتی قرار دارد که از رشک رحم آنها ناشی میشود. (تصویر 2) به نظر میرسد این مفهوم به صورتی نمادین در یکی از کارهای سایه ابراهیمی خود را نشان داده است. زنی در حال زایمان و پدید آوردن وجودی تازه و پیچیده و دستانی مردانه که گویا سعی در جلوگیری از این عمل دارند.
در اثر دیگری با زمینه تیره که چشمهایی در آن دیده میشوند میتوان نگاه ابزاری و جنسی به زنان را مشاهده کرد که گهگاه از این نوع نگاه و برخورد استقبال میشود و زن با ماسکی از زینتهای رفتاری و ظاهری در جامعه زیست میکند، حتی اگر این ماسک باعث آزارش شود؛ (تصویر 3) همانطور که در تابلویی با مفهوم نقاب دیده میشود. (تصویر 4)
اما در سوی دیگر سعی در فرار از این نگاه چیزی است که در خیلی از بانوان دیده میشود، همانطور که در اثر دیگر با آن مواجه میشویم تصویر فردی که حالتی از نارضایتی را به مخاطب القا میکند و سعی در پوشاندن خود دارد، هرچند به نظر میرسد چندان موفق نبوده است. (تصویر 5) (این مفهوم میتواند به زمینههای دیگری مثل فقر چه اقتصادی چه فرهنگی هم اشاره کند؛ فردی که سعی در پنهان کردن فقر خود از اطرافیان دارد)
در تابلوی دیگری دستی زنانه مشاهده میشود که گویی به حالت کمک به سمت فردی دیو سیرت دراز شده است و پیوند نزدیکی با بیتی از حضرت مولانا دارد که میگوید: چون بسی ابلیس آدم روی هست/ پس به هر دستی نشاید داد دست؛ و این مفهوم میتواند بیانگر شرایط سختتر زندگی زنان در تمام نقاط جهان باشد.
شاید نتوان احساس ذهنی حقارت بسیاری از زنان را نسبت به مردان انکار کرد؛ اما آنچه میتوان نقد کرد مبنای زیستی این احساسات است. گرچه ممکن است برخی زنان در مقایسه با مردان خود را بیکفایت بپندارند، اما برداشت آنها به دلایل اجتماعی است نه به این علت که زن به دنیا آمدهاند. شاید باید ریشه این احساس ضعف و بیارزشی ذهنی برخی زنان را در برخورد با آنها در فرهنگهای مردسالار جستجو کرد.