- توضیحات
- دسته: فیلموسوفی
- منتشر شده در چهارشنبه, 08 آذر 1396 13:56
- نوشته شده توسط میلاد روشنی پایان

«بگذار همچون جذامی که فساد را در گوشت میتند، مطرود همگان باشم. همچون افلیجی بیاندام، اختیار حرکت را از من بگیر. گونههایم را بردار تا اشکهایم بر آنها نلغزند. لبها و زبانم را له کن، تا با آنها گناه نورزم. ناخنهایم را بیرون بکش تا چیزی را در چنگ نگیرم. بگذار شانهها و کمرم خمیده شوند تا چیزی را بر دوش نگیرم. بدن بکر مرا در هم بکوب و مرا بیهیچ غروری رها کن. بگذار تا در شرم زندگی کنم