اختصاصی

  • برندگان ونیز ۲۰۲۲ مشخص شدند، سهم پررنگ سینمای ایران در بخش های مختلف

    هفتاد و نهمین دوره جشنواره بین‌المللی فیلم ونیز شنبه شب با اعلام برندگان و مراسم اختتامیه به کار خود پایان داد. این جشنواره در ونیز ایتالیا از ۳۱ اوت تا ۱۰ سپتامبر ۲۰۲۲ برگزار شد. مستند همه زیبایی و خونریزی (All the beauty and the bloodshed) به کارگردانی لورا پویترس برنده شیر طلایی برای بهترین فیلم در هفتاد و نهمین دو...

رنگی از رستگاری بر پرده‌ی معنا

 

فیلم آیدا برای آن‌ها که به دنبال فیلمی پر رنگ و لعاب و با جذابیت‌های ظاهری سینما هستند، می‌تواند به ساخته‌ای منزجر کننده تبدیل شود، اما برای آن دسته از افرادی که به دنبال لایه‌های عمیق‌تری از نور و تصویر و به دنبال فهم مفاهیمی ارزشمند و فرم‌هایی نامتعارف هستند، می‌تواند تجربه‌ای گران‌قدر و لذتی ماندگار به جای گذارد.


فیلم چهارم کارگردان نامتعارفی چون پاول پاولیکوفسکی در مورد راهبه‌ای است که با توجه به نبود سرپرست، از زمان کودکی در صومعه‌ای بزرگ شده است و در آستانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی جوانی و پیش از سوگند خوردن در سفری پیشنهاد شده به نزد خاله‌اش، وندا می‌رود که زنی است افسار گسیخته از روابط و بی‌نگاه از نقش دین در زندگی. اما این حضور منجر به نقطه‌ای حساس در زندگی آیدا می‌شود، آن‌جا که درمی‌یابد که پدر و مادرش یهودی بودند و توسط نازی‌ها در جریان مقطعی حساس از اتفاقات بشری چون هولوکاست به قتل رسیدند و این مساله بهانه‌ای می‌شود برای وندا تا با حالتی تمسخرآمیز به کاتولیک بودن آنای سابق و آیدای امروز بپردازد.


عنوان نامتعارف بودن فیلمسازی چون پاولیکوفسکی نه تنها به لحاظ فرم‌گرایی محض، بلکه با توجه به نوع نگرش وی از جهان رخدادهای پیشین و پسین می‌باشد و این برداشت از مواجهات احتمالی در پرداخت رویایی غریب در فیلم آیدا به شکلی تام و کمال راه یافته است. نقشی آرزومندانه از تحقق فضایی از گذشته لهستان دهه 1960 در دایره‌ی گمشده‌ای از امروز، آن‌جا که فیلم بر منطقی شکل‌یافته از جهان ساده پوشانه دیروز، به سمتی حقیقی از تصاویر روی داده گرایش می‌یابد و این واقعیت شکل یافته تفاوتی با رئالیسم منطبق با فیلم‌های دیگر دارد، چرا که چنین آثاری با وجود دغدغه‌ی نمایش جهانی واقعی بر پرده‌ی سینما، به سمت دست‌کاری در نور و المان‌های پرداختی دیگر با کمک ابزاری طبیعی و یا انسانی می‌روند، اما کارگردان فیلم آیدا به طور تعمدی از هرگونه همسان‌سازی رخداد با واقعیت دوری کرده و هر آن‌چه را از تابش اصیل نور بر صحنه بوده است را با نمایی بی‌تحرک و بدون عنصری چون تدوین ثبت می‌نماید و در این نگاه رودر رو از هرگونه خلق کاوش فضا بر رخداد دوری می‌نماید. از این لحاظ، فیلم تبدیل به آلبوم عکسی قدیمی شده است که در قاب‌هایی هویتی از رنگ های سیاه و سفید ودر بافتی شاعرانه ارائه می‌گردد.


قاب‌های روح‌نواز فیلم با نگره‌ی فهم انگاره‌ای ذهنی از تنهایی شخصیت آیدا به عنوان نمونه‌ای از انسان گمشده معاصر به تصویر درمی‌آید و این فرم خلاقانه در قاب‌هایی متفاوت به نمایش درمی‌آید. قاب‌هایی که شخصیت‌ها در فضای پایین کادر به نمایش درآمده و قابی بزرگ در بالای سر آن‌ها خالی می‌ماند و این نوع کادربندی غیراستاندارد به مفهومی از غایت مفهوم نهفته در فیلم اشاره دارد. جایی که انسان به نزدیک ترین نقطه از زمین گرایش یافته و قابی دور از آسمان بالای سرش به چشم می‌خورد و دوربین در این میان خود به شخصیتی متمایز در خلق جهانی هویت‌مند عمل می‌کند. فیلم به ساده‌ترین و در عین حال عمیق‌ترین شکل از برپایی حقیقتی کمال یافته از آدمی عمل می‌کند. آن‌جا که آیدا با بهره‌گیری از مسیری پر فراز و فرود از اعتقادی ظاهری به تردید در افتاده و دوباره در گذرگاهی از مواجهه با گناه به سوی افقی از رستگاری گام می‌نهد.

هوای مه گرفته‌ی لهستان تداعی‌گر طعم گس رابطه‌هایی سرد و به‌هم‌ریخته است و قاب بندی‌هایی غریب با نورهایی کش‌دار، خبر از اتفاقی دوباره برای آیدای معلق می‌دهد. فیلم به پیمایشی فلسفی در جهت واکاوی نور رستگاری اشاره دارد. مسیری از کشف رهبانیت با دستانی هدایت‌گر و با چشمانی جستجوگر که در این فضای بصری می‌توان به رویایی از تمنای وصال، رنگی حقیقی بخشید. در این میان پاولیکوفسکی گمنام در فیلم آیدا به نقاشی جسورانه‌ای با استفاده از رنگی هویت‌بخش به خوانشی ظریف و متفکرانه می‌رسد.
آیدا در گذر از تردیدهایی ناموازی از سایه روشن‌های بصری فیلم برای مخاطب همچون موجودی تصور می‌شود که این بار نه از بابت مسیری ناگزیر از هم آغوشی با دین که از بابت حضور در مکانی دینی بوده است، بلکه با توجه به صیرورتی خواستنی به ایمانی استوار از حقیقت زیستن رسیده است، هر چند در این مقصود آسمانی در دام مسیری نامطلوب از حیات نیز گرفتار می‌شود. فیلم آیدا به لحاظ دنیایی معرفت‌شناسانه به جهان فیلم‌های کلاسیک کارل تئودور درایر و روبر برسون نزدیک می‌شود و از لحاظ فرم بصری به سینمای امروز پست مدرن گرایش می‌یابد.


سمفونی ناکوک رسیدن به هویتی پایدار در جهت درک معنای نور در زندگی بشر که برای آیدا در ابتدا هم‌چون سایه‌هایی محو شده به چشم می‌آید. آن‌جا که در ابتدای سفر از دریچه‌ی شیشه‌ی اتوبوس به آدم‌هایی ناآشنا در خیابان‌های گذر از چهارراه تکاپو نظر می‌افکند و این دنیای نادیده برای آیدا که از کودکی در محیطی محصور چون صومعه و در مسیری انتخاب نشده از تقدس‌گرایی به‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌سر می‌برد، بسیار شگفت می‌نماید. آیدا در مواجهه با ذهنی لجام گسیخته از تبعات جنگ در چهره‌ی خاله‌اش، وندا به رویی دیگر از جهانی بی‌باور از خدامحوری برخورد کرده و در ادامه به انتخابی خودخواسته از درک معنای الهی دست می‌یابد. این ایده‌ی دوگانگی از دین‌های مسیحیت و یهودیت در نزد آیدایی که سال‌ها با نگاهی کاتولیک‌وار تعلیم دیده است و حالا دریافته که اصالتی یهودی دارد، از نگاه فیلم‌ساز به لباسی فراتر از دینی مشخص برای کاراکتر می‌رسد و به این ضرباهنگ ترس و تردید، نگاهی جهان‌شمول از همه دین‌های الهی می‌بخشد.


فیلم با وجود کم دیالوگ بودن به صراحت زبانی هویدا از تصویر، سخن از تضادهای روحی آیدا در انتخابی اصیل از شناخت و پیمایش گامی انتخاب‌گر می‌دهد و هر گوشه از قاب‌ها و هر نمونه از نماها می‌تواند معنایی فهیم از تاثیر ایمان در جهت انسان شدن دهد. همان‌طور که در ابتدای فیلم، آیدا را در حال به تصویر درآوردن چهره‌ای از عیسای مسیح بر مجسمه‌ای بی‌روح مشاهده می‌کنیم و این مجسمه پنداری است از خود آیدا که تصویری خالی از معنایی شناسا دارد و این نگاه به مانند تقابل سوژه و ابژه در معنایی هستی‌شناسانه بوده که به مرور، سوژه مفهوم خود را از دست داده و واگرایى میان سوژه و ابژه به کیفیت تازه‌اى مى‌رسد.


آیدا برخلاف لمس ذهنیتی جسمانی در نزد خاله‌اش، وندا، به دنبال رسیدن به داده‌هایی روح‌شناسانه می‌باشد و در این مسیر کارگردان ما را به سوی جهانی آمیخته با لمس معنا می‌کشاند. فیلم آیدا امسال جوایزی بسیار از جشنواره‌ها و نگاهی تحسین‌برانگیز از منتقدین جهانی را داشته است و پیش‌بینی کسب جایزه بهترین فیلم غیرانگلیسی زبان اسکار برای این فیلم دور از دسترس نمی‌باشد، چرا که در دو سال گذشته فیلم‌هایی که به جایزه بهترین فیلم اروپایی رسیده اند، عنوان اسکار را نیز در پی آن تصاحب کرده‌اند که سال گذشته فیلم " زیبایی بزرگ" به کارگردانی پائولو سورنتینو و در سال 2013 فیلم "عشق" ساخته میشل هانکه نیز از همین شرایط برخوردار بوده اند.

 

درباره نویسنده :
مرتضی اسماعیل دوست
نام نویسنده: مرتضی اسماعیل دوست

فعالیت‌های مطبوعاتی در رسانه‌های مختلف

فعالیت‌های هنری: ساخت فیلم کوتاه، نگارش فیلمنامه و داستان 


نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مطالب مرتبط

تحلیل سینما

تحلیل تجسمی

پیشنهاد کتاب

باستان شناسی سینما