جلوۀ هویت و انعکاس خاطرات در آثار آویش خِبرهزاده
- توضیحات
آویش خبرهزاده1 یک هنرمند چندرسانهای است و پژوهشهای بصری او قلمرو نقاشی، طراحی، ویدیو و انیمیشن را در بر میگیرد. تاکنون آثار او در کتابهای متعددی به چاپ رسیده که از میان آنها میتوان به کتابی تحت عنوان "هویت" اشاره کرد که در سال 2007 منتشر شد و مجموعهای از طراحیها، نقاشیها و فریمهای انیمیشنهای او را شامل میشود. خبرهزاده یک هنرمند شناختهشده در عرصۀ هنر معاصر جهان است که آثارش در جشنوارهها، بینالهای بینالمللی و نیز مراکز معتبری چون "موزۀ آلبرتینا" در اتریش، "موزۀ هنر قدیم و جدید تاسمانی" در استرالیا، "موزۀ طراحی مدرسۀ رودآیلند" در امریکا و... به نمایش در آمده است.»
درونمایۀ آثار خبرهزاده با جهان انسانها، حیوانات و طبیعت ارتباط دارد، امّا شیوۀ تجربه کردنشان مدام در حال تغییر و تحول است. در واقع این بینش و روحیۀ تجربهگرایی او در کارگاه نقاشی «پروانه اعتمادی» شکل گرفت. او در سیزده سالگی به کلاسهای این هنرمند نوگرای ایران راه یافت و نخستین تجربههایش را در نمایشگاههای گروهی هنرجویان اعتمادی که در گالری سیحون تهران، مشهد و کانادا برگزار شد، عرضه کرد. خبرهزاده، بهنوعی مسیر استادش را ادامه داد؛ آثار اوّلیۀ او ترکیببندیهایی از طبیعت بیجانهای ساده در قالب شاخهها، گلها و رنگهای زرد و سرخ میوههایش را به نمایش میگذارد. به مرور او حسهای ناشناختۀ وجودی را درک کرد و آنچه زاید و اضافه بود حذف نمود و ساختاری یگانه از خط و رنگ و ترکیببندی ارائه داد؛ چنانچه ساده دیدن، ساده کردن و تجزیۀ دنیای پیرامون به سادهترین نشانهها و ترکیب دوبارۀ آنها، در نقاشیهای او پدیدار شد. در سال 1371 یکی از آثار نقاشی او در نخستین دوسالانۀ تهران در موزۀ هنرهای معاصر پذیرفته شد. خبرهزاده در همان سال (1992م) به ایتالیا مهاجرت کرد و در آکادمی «هنرهای زیبای رم» در رشتۀ نقاشی مشغول به تحصیل شد. در آنجا بیش از آنکه مسحور شکوه و عظمت مکاتب هنری اروپا گردد، شیفتۀ سادگی بخشی از هنر ایتالیا شد. آشنایی با آثار هنرمندانی نظیر «جوتو»، «پیرو دلا فرانچسکا» و از همه مهمتر «فرانچسکو کلمنته» که از نئواکسپرسیونیستهای ایتالیایی است، بر ادامۀ مسیر او تأثیرگذار بودند. از سویی دیگر، در میان جریانهایی که در آن زمان مورد توجه هنرمندان ایتالیا قرار گرفته بود، جنبش «هنر فقیر» نظر خبرهزاده را به خود جلب کرد. این جنبش هنری که برای اوّلین بار در دهۀ 1960 میلادی مطرح شد، هنری اعتراضی در مقابل سبکهای هنری همچون پاپآرت و مینیمالیسم آمریکایی بود و فرهنگ مصرفی در جامعه را به چالش میکشید؛ میتوان گفت هنرمندان این سبک دائماً در پی ایجاد گویشی میان طبیعت و فرهنگ بودند. از آنجایی که دیدگاههای هنر فقیر، به ابعاد عمیق انسانی میپرداخت و همواره به طبیعت رجوع میکرد، برای خبرهزاده اهمیت داشت و مورد توجه او قرار گرفت.
خبرهزاده پس از پایان تحصیلاتش در ایتالیا، در سال 1997 به امریکا مهاجرت کرد و در «کالج هنر کورکوران» واشنگتن دیسی، محل اقامت و فعالیت کنونیاش، به تحصیل در رشتۀ عکاسی و سپس فلسفه پرداخت. گرچه همواره اختلاف سلیقهای هم در بازار هنر و هم در خلاقیت و نوآوری میان هنرمندان معاصر اروپا و امریکا وجود داشته، امّا خبرهزاده توانست نظر منتقدان امریکایی را به خود جلب کند. نقاشیهای او که معمولاً از مواد سادهای شکل گرفتهاند، بر عوامل طبیعی نظیر؛ کاغذ برنج، زغال طراحی (گرافیت)، روغن زیتون و رزین متکیاند. خود هنرمند معتقد است که «هنر میتواند از موادی ناچیز یا تقریباً هیچ به وجود آید» (برتول، 1378: 314). از اینرو نهتنها از متریالهای ساده و روزمره استفاده میکند، بلکه در موضوع نیز به دنبال سادگی است. در آثار او هیچگونه تلاشی برای پرداخت واقعگرایانه صوت نمیگیرد و برشهایی از زندگی، در نهایتِ خلوص با خطوط اکسپرسیو بر بستر کار نمایان میشود. بهخاطر نوع شخصیتپردازی فیگورها، برخی آثار او را سمبلیک میدانند، امّا جریان نقاشیهای او روایتگونه است و با حس نوستالژی و سادگی همراه است. در واقع هنرمند قصد دارد ارتباط مستقیمی با مخاطب برقرار کند و بدون آنکه چیزی را مخفی سازد، به بازگویی ذهنش بپردازد.
در مجموعه آثار او که تصاویری از انسان، حیوان، طبیعت و سالنهایهای نمایش یا سیرک را شامل میشود، تصاویر انسانی با اندازهای بزرگتر از سایر موجودات تصویر شدهاند. نشان دادن انسان در نمای درشت و بر صفحههای بزرگ، باعث ایجاد نوعی رابطۀ حسی و نزدیک میشود. گاه جنسیت فیگورها مشخص نیست و در فضاهایی ساده با پسزمینهای کم عمق و خطوطی محو نمایش داده شدهاند که بر ابهام فضا میافزاید و در برخی مواقع از اُبژهها دور و گاهی به آنها نزدیک میشود. در برخی آثار، فیگورهای او صورت خود را با دستانی قرمز پوشاندهاند، رنگ قرمز این دستها گاه میتواند بیانگر شور و عشق انسان و گاه نشانهای از خشونت و یا حتی نماد اعتراض باشد. نحوۀ قرار گرفتن دستها حالتی «نقابگونه» به خود گرفته است؛ گویی این نقاب وسیلهای برای پنهان کردن احساسات و یا خود واقعی انسانها است. فرمهای حیوانی هم در وضعیتی مشابه با فیگورها قرار دارند. در نگاه اوّل آنها را در هالهای از ابهام میبینیم و شاید به درستی مشخص نیست که این موجودات محرکاند یا ثابت. گویی نگاه هنرمند در تعارض میان خیال و واقعیت شکل گرفته است و از طرفی بیگانگی و زیستی عادت شده را تداعی میکنند. سالنهای نمایشی او به دلیل نبود منبع نور و عدم حضور انسان و استفاده از رنگهای تیره، فضایی سرد و بیروح را به مخاطب القا میکنند. گاه در این فضا، سوژههایی نظیر ماهی یا برخی از حشرات مشاهده میشود. بهنظر میرسد هنرمند از اینکار قصد داشته تا فضایی فانتزی و حضور طبیعت در زندگی امروز را به نمایش بگذارد.
در عرصۀ هنر معاصر، هنرمندان همواره تلاش کردهاند که آثاری از تعامل میان رشتهها و رسانههای مختلف خلق کنند. در این میان عدهای از نقاشان از تعامل نقاشی با سایر رشتهها استفاده کردهاند. «انیمیشن» به عنوان هنری که ارتباطات و تأثیرات بسیاری با نقاشی داشته، یکی از رویکردهای آویش خبرهزاده در ادامۀ مسیرش شد و از سال 2003 به ساخت ویدیو و انیمیشنهایی با استفاده از طراحیهایش پرداخت. طراحیها و نقاشیها و انیمیشنهای هنرمند، چه از لحاظ تکنیک و چه از نظر درونمایه، ساختاری لایهلایه دارند. بدین شکل که از نظر تکنیکی مثلاً در طراحیها و نقاشیها لایۀ اول کاغذ روزنامه، لایۀ دوّم کاغذ برنج و لایۀ سوّم را کالک تشکیل میدهد. در انیمیشنها هم، فریمها را روی هم قرار داده و لایۀ دیگری اضافه میکند و دست آخر انیمیشن را روی نقاشیها نمایش میدهد یا طراحیها را روی هم میگذارد و سپس از آنها فیلمبردای میکند و یا آنها را اسکن میکند (شریفیان، 1386: 24). شاید در نظر هنرمند این لایهها، همچون لایههای اجتماعی یا لایههای ذهنی انساناند که به کُنش یا واکنشی منجر میشوند و الهام گرفته از دغدغهها و زندگی انسان معاصر هستند. کاراکترهای انیمیشنها هم از طرفی خود را بیگانه میبینند و از طرف دیگر در چشم مخاطبان، موجوداتی عجیب با رفتاری ناشناس بهنظر میآیند.
مهاجرت؛ تناقضات حسی ناشی از فقدانهای معنوی و تنهایی در انسان ایجاد میکند که لزوماً مربوط به فاصلههای جغرافیایی نیستند؛ بلکه از فقر ارتباط فرهنگی نشأت میگیرد و میل نزدیک شدن به ریشهها و احساسی از غربت را به وجود میآورد. «هویت»، «زمان» و «خاطرات»، مفاهیمی هستند که زاییدۀ تجربههای خبرهزاده به عنوان یک هنرمند مهاجرند. عناصر کارهای او گویی از محیط اطرافشان جدا افتاده و در تنهایی بهسر میبرند. اشیا در فضای کار او فاقد ایستایی و داشتن حالت ثابت در برابر چشم بینندهاند و اشیاء همراه با فضای پیرامون آن، لحظهای را در تصویر نشان میدهد که در حال دگرگون شدن از حالتی به حالت دیگر است. زمان، بخش جدایی ناپذیری از کارهای او را تشکیل میدهد. هرچند او به خاطرات دور و فضاهای کودکی و مقاطعی از زمان که در نظرش ماندگار بوده، پرداخته است؛ امّا زمان هم برای او در حالت تعلیق قرار دارد. او آینده و گذشته را درهم میآمیزد و فضایی خیالانگیز و مبهم را به بیننده منتقل میکند که نه به گذشته و نه به آینده تعلقی ندارد. دغدغۀ خبرهزاده حول محور هویت را میتوان با مرور نمایشگاههای اخیرش در ایران بهخوبی دریافت. او در سال 1395 نمایشگاهی از نقاشیها و انیمیشنهایش با عنوان «یادآوردهها» در گالری آبانبار برگزار کرد که در واقع عنوان نمایشگاه، خود تلنگری برای خوانش آثار بود. در سال 1398 گزیدهای از ویدیو اینستالیشنها و انیمیشنهای این هنرمند بار دیگر در همین گالری، به نمایش گذاشته شد که اغلب از داستانهای «غلامحسین ساعدی» الهام گرفته بود و به نقل گوشههایی از این داستانها میپرداخت. «هیچکسان» عنوان این نمایشگاه بود که بر اساس اسمی یکسان از دو شعر متفاوت «ادواردو گالینو» روزنامهنگار و نویسندۀ معاصر اهل اروگوئه و «خاقانی» شاعر قرن هفتم نامگذاری شده بود و آثار این نمایشگاه، ارتباطات فردی و وابستگیهای متقابل و در عین حال منفک را به تصویر میکشید. با مرور آثار آویش خبرهزاده درمییابیم که درونمایۀ اصلی کارهای او روند دگرگونی انسان و در پی آن، روند جستجوی هویت فردی است. ایدهپردازی او عموماً از تجربیاتش در زمینۀ مهاجرت و زندگی در کشورهای مختلف سرچشمه میگیرد. آثار او مملو از ابهام و حس جابجایی و تعلیق هستند. گویی خبرهزاده سعی دارد در ناشناختهها سیر کند و دغدغههای ذهنیاش را به عنوان یک هنرمند مهاجر، در نهایت سادگی با مخاطبینش به اشتراک بگذارد.
1 «"آویش خِبرهزاده" متولد 1348 (1969م) تهران است. او نقاشی را از نوجوانی نزد "پروانه اعتمادی" آموخت. خبرهزاده، تحصیلات خود را در رشته ریاضیات ادامه داد امّا در سال 1371 (1992م) به ایتالیا مهاجرت کرد و در آکادمی "هنرهای زیبای رم" به تحصیل در رشتۀ نقاشی پرداخت. او سپس به امریکا رفت و در "کالج هنر کورکوران" واشنگتندیسی در رشتۀ عکاسی تحصیل کرد. طراحیها و انیمیشنهای او مورد توجه فضای هنری ایتالیا قرار گرفت و در پنجاهمین "بینال ونیز" در سال 2003، جایزۀ "شیرطلایی" بهترین هنرمند جوان را دریافت کرد و در همان سال "جایزۀ هنرمند سال ایتالیا" را نیز به دست آورد.
منابع:
- برتول، چیار (1378)، نقاشیهای آویشخبرهزاده. نشریه بخارا، تهران، شماره 5، فروردینماه.
- زهتابچی، منا (1395)، یادآوردهها: نگاهی بر نمایشگاه آویش خبرهزاده در گالری آبانبار. نشریۀ حرفه هنرمند، شمارۀ 61، پاییز.
- شریفیان، وحید (1386)، شنای زمینی: مصاحبه با آویش خبرهزاده. دوهفتهنامۀ تندیس، تهران، شمارۀ 107، شهریورماه.
- www.avishkz.com