نمایشگاه بزرگی از عکسهای دانیله ون زادلهوف در اسپانیا
- توضیحات
- دسته: اخبار سایر هنرها
- منتشر شده در 1396-05-18 19:04
مرکز هنر معاصر مالاگا میزبان نمایشگاهی با عنوان «قصهی جانها»، نخستین نمایشگاه انفرادی دانیله ون زادِلهوف، در اسپانیاست. ۶۱ عکس به نمایش درآمده با مضامین اگزیستانسیالیستی و مذهبی معرف حساسیت و قریحهی قدرتمند هنرمند هستند که به مشخصهی ویژهی او تبدیل شده. متأثر از رامبراند، کاراواجیو، موریلو و دیگر اساتید رنسانسی، ون زادلهوف استفادهی زیادی از شیوهی کیاروسکورو (chiaroscuro) یا کنتراست نور و تاریکی میکند. این هنرمند هلندی موشکافانه همهی جزییات نوری که بر پیکر مدلها میافتد و نگاه آنها را نمایش میدهد؛ سوژههای او به ما چشم دوختهاند، از درون ملال آورند و ظاهراً ذات خود را آشکار مینمایند، اما آنچه که ما میبینیم در حقیقت ذات و درونیات خود عکاس است که گویی در آینه بازتابیده. هنرمند میگوید: «جنبهی پنهان و تاریک، یا سایهی یک فرد جذابترین و در عین حال شکل نیافتهترین جنبه است. سایه، بخش نیمه هوشیار و ناخودآگاه نوع بشر است. این بخشی است که میخواهم در دیگران و در خودم کشف کنم.» یک تصویر به هزار واژه میارزد، و گهگاه دانیله با تصویر کردن سوژههایش با چشمان بسته، تصورات و مکاشفات خود را به ما نشان میدهد.
وی که در یک خانوادهی هنرمند به دنیا آمده است (پدرش نقاش و مجسمهساز بود) در محیطی بهشدت خلاق در شهر زادگاهش، امستردام، پرورش یافت. پیش از تغییر حرفهاش و آغاز عکاسی، او ساختمانهای بازمانده از قرون وسطی را مرمت میکرد. خانوادهی او یک کتابخانهی بزرگ، مملو از کتابهای هنری و تاریخی داشتند که در آن دانیله در سنین پایین با کار هنرمندان باروک و رنسانس آشنا شد و کیاروسکورو را کشف کرد. کیاروسکورو، شیوهای در هنرهای بصری است که در آن از تباین نور و سایه برای تعیین و نمایش حجم، و اشاره کردن به اهمیت اشکال خاص در یک ترکیببندی استفاده میشود. اوج این روش در دورهی باروک در قرون ۱۶ و ۱۷ به لطف وجود هنرمندانی نظیر کاراواجیو بود. در هنر باروک، نور علاوه بر ارزشهای شکلی، ارزش نمادین و روانشناختی دارد. صحنهها با نوری شاعرانه روشن شدهاند که کنتراستهای شدیدی میان نور و سایه بهوجود میآورد. ما این کیفیت را در کار رامبراند میبینیم که میکوشید پرترههای روانشناختی خلق کند و ساختار ذهن مدل را در کارش بازنماید.
وی حتی به شخصیتهای انجیلی در کارش جنبهی انسانی و زمینی میداد، درست نظیر آنچه دانیله انجام میدهد. کیاروسکورو همچنین از سوی دیگر اساتید فلماندی قرن هفدهم که کارشان منبع الهام دانیله بوده، مورد استفاده قرار میگرفت؛ پیتر پل روبنس، ژان بروگل پدر، ژاکوب جردانس، ون دایک، و هنرمندان آلمانی نظیر آلبرشت دورر و لوکاس کراناخ. کار ون زادلهوف در اگزیستانسیالیسم ژان پل سارتر، سیمون دوبوار و ویلم فردریک هرمانس ریشه دارد، که هنرمند آثار همهی آنها را مطالعه کرده است. او قویاً باور دارد که هر انسانی یگانه است، و اینکه هر یک از ما مسئول اعمال خودمان و معنایی که به زندگیمان میدهیم، هستیم. پرترههای هنرمند درکی عمیق نسبت به معمای لاینحل انسان و شرایط غامض او را نشان میدهند که با دوربین ثبت و توسط وی نمایش داده میشود. دانیله میخواهد عواطف انسان را نشان دهد. برای او هنر همانند نفس کشیدن طبیعی و عادی است. اما حتی نفس کشیدن هم واقعاً آنقدر که به نظر میرسد ساده نیست؛ اگر در مورد همهی ملزومات آن فکر کنیم (هوا، ماهیچهها و ارگانهایی که در فرآیند تنفس دخیل هستند) متوجه میشویم که فرسنگها از سادگی فاصله دارد. در همین راستا، عکسهای هنرمند، هم ساده و هم پیچیدهاند. مدلهای او گریم کمی دارند و یا اصلا گریم نشدهاند، و از فتوشاپ برای اصلاح عکسها استفاده نمیشود.