ارزیابی شصت و چهارمین جشنواره فیلم کن
- توضیحات
- نوشته شده توسط تحریریه آکادمی هنر
- دسته: یادداشت سینمای اروپا
- منتشر شده در 1390-02-22 15:41
جشنواره فیلم کن قطعا در کنار جشنواره ونیز، مهمترین فستیوال جهان محسوب میشود. در کنار آنها میتوان از ساندنس و تورنتو البته آنسوی مرزها در آمریکای شمالی نام برد.
هر کدام رسالت خاصی را دارند و سینما به چنین رقابتهایی دین بزرگی دارد. خیلی از کسانی که اکنون به عنوان یک فیلمساز با نگرش و سبک متفاوت میشناسیم در یکی از این جشنوارهها چهره شده است. اگر به سینمای کشور خودمان هم نگاهی بیاندازیم کاملا متوجه این امر میشویم. کیارستمی سالها کارهای مختلفی را به جشنوارههای مختلف برد و درخشید اما تا زمانی که زیر درختان زیتون در کن با استقبال مواجه نشد به صورت گسترده مورد ستایش جهان نبود. اگر پناهی بادکنک سفید را ساخت و بسیار موفق بود ولی آوازه نامش را مدیون ونیز و بردن شیر طلایی برای دایره است. در کشورهای دیگر هم وضع به همین صورت است. تا زمانی که حرفی برای گفتن نداشته باشید نمیتوانید به جهانیان بگویید به نگاه و طرز فکر من توجه کنید. کم نبودند کسانی که با شانتاژ خبری و هیاهو خواستهاند از کشورهای مختلف در این فستیوالها نامی برای خود دست و پا کنند. اما ایام سپری شد و نامی از هیچکدام در اذهان باقی نماند.
سال گذشته کن با کمبود نامها مواجه بود و درست در دل افراد ناشناس فیلمی تایلندی –عمو بونمی که میتواند زندگی گذشته خود را به یاد بیاورد- جایزه را به خانه برد که همه آن روزها از انتخاب کن حیرت زده بودند. هفت، هشت ماهی گذشت و نظرسنجی معتبرترین نشریات سینمایی نشان داد کن خطا نکرده است و جایزه به حق به این فیلم تایلندی اهدا شده است و درست در کنارش جایزه هیئت داوران به فیلم از خدایان و انسانها تعلق گرفت که آن فیلم هم در اغلب نظرسنجیها به عنوان بهترین معرفی میشد. اما امسال وضع کاملا برعکس است. کن 2011 انبوهی از اسامی فیلمسازان سرشناس را در خود جای داده است: پدرو آلمادوار، برادران داردین، لارس فون تریر، ترنس مالیک، تاکاشی مایک، نانی مورتی، آلن کاوالیه، آکی کوریسماکی، پائولو سورنتینو و نوری بیلگه سیلان. از این بین تصور اینکه کدام یک از این افراد تصاحب کننده نخل طلای کن هستند بسیار سخت است. تازه این را باید اضافه کرد که از بین فیلمسازان دیگر سدار کاندید اسکار شده، تعاریف مختلفی از فیلم برتراند بونلو به عمل آمده و در گوشه کنار لیست رادو میهایلوویچ، نیکلاس ویندینگ رفن و جولیا لی ممکن است برگ برنده یا چند نفر دیگر حکم پدیدههای امسال را داشته باشند.
همه نکات فوق به گرمتر شدن این رقابت و اینکه چرا جزء بهترینها است کمک خواهد کرد. هر جشنوارهای قطعا ایدئولوژی خود را برای انتخاب منتخبها دارد. مثلا وقتی در سال پیش کوئنتین تارانتینو ریاست داوران ونیز را برعهده داشت مشخص بود فیلمها در کنار تأمین کردن خواستههای ونیز، خواستههای تارانتینو را هم برآورده خواهد کرد و حتی تارانتنو محکوم به نگاه جانبدارانه در مورد فیلم دوستش سوفیا کاپولا میشود. نمونهاش در کن 2009 هم موجود بود. فرانسه بیشترین خسارت را در جنگ جهانی متحمل شد و به روبان سفید هانکه در سالی بها میدهد که الیزابت هوپر بازیگر فیلمهایش و دوست صمیمیاش ریاست کن را برعهده داشت و صدالبته فیلمی ضد فاشیست میباشد. سوای این ایدئولوژیهای پشت پرده هیچ چیز از ارزش فیلم سوفیا کاپولا یا میشائیل هانکه کم نخواهد کرد. هر دو شاید بهترین نبودند ولی قطعا جزء بهترینهای سال محسوب میشدند. اما از یکی دو سال اخیر بازگردیم به همین سال و فیلمهای مختلفی که نوید سال خوب سینمایی برای علاقهمندان سینما میدهند.
هر سینمادوستی وقتی نام ترنس مالیک به میان میآید در آن سال مشتاق دیدن فیلم او میباشد. مالیک در طول 40 سال فیلمسازی تنها شش فیلم ساخته است و هر بار با وجود موفقیتهای مختلف برای سالها به نوعی غیبش میزده است. موضوعات جذاب بونلو، جولیان لی و ویندینگ رفن خود کنجکاویها را برمیانگیزد چه برسد به اینکه بگوییم مورتی با ما یک پاپ داریم پا به کن گذاشته که واتیکان ان را تحریم کرده است. اما یک نام در بین سرشناسان وجود دارد که کنجکاوی همه را بیشتر از دیگران برمیانگیزد، و آن کسی نیست جز لارس فون تریر. نام فون تریر به این فستیوال گره خورده است. این فیلمساز دانمارکی برای نهمین بار پای به کن میگذارد و شاید خاطره خوبی از دو سال پیش نداشته باشد. اکران ضد مسیح از همه سو پیکان انتقادات را به سمت او هدف رفت و این بار هم موضوعی خاص را انتخاب کرده است. او در داگویل معضل پایان زندگی ساکنین کره خاکی را مطرح کرده بود و این بار با نام مالیخولیا به سراغ داستانی آپوکالیپستی دیگر رفته است.
آن اشخاصی که طرفدار سینمای ژاپن هستند قطعا در انتظار تماشای تازهترین اثر تاکاشی مایک خواهند بود و این امر زمانی حلاوت بیشتری خواهد داشت که از فیلم سال قبل او در ونیز یعنی 13 قاتل لذت برده باشند. زیرا حال و هوای هاراکیری هم به فیلم قبلی نزدیک است. داردینها با سبک متفاوت خود در روایت سادهترین قصهها شهره هستند خصوصا در سبک بصری سکانس-پلانهای متبحرانه استفاده از تکنیک دوربین روی دست برای همراهی و قبض گستره حسی-ادراکی مخاطب. خارج از بخش اصلی رقابت بخش نوعی نگاه کن هم افراد برجستهای دیده میشوند. کیم کی دوک فیلمسازی که در دهه گذشته همه کار کرد و یکی از پرکارترینها و بهترینهای جهان سینما محسوب میشد. لحن شاعرانه و غنای بصری فیلمهای او مخاطبین دهه گذشته سینما را همراهی کرده است. نوعی نگاه باز هم سورپرایز دارد و آن حضور گاس ون سانت سینماگری است که سبکش بسیار شبیه داردینها است اما مضامینشان بسیار متفاوت است. با توجه به انتشار سیناپس فیلم او فکر نمیکنم او این بار هم به سوی همجنسبازها رفته باشد. در بخش نوعی نگاه فیلمی از ایران یعنی فیلم محمد رسولاف دیده میشود که به زندگی وکیلی میپردازد که در اخذ ویزا و خروج از کشور مشکلاتی را به همراه دارد. گفته میشود فیلم بدون طی مراحل قانونی ارسال شده است. در بخش نمایشهای ویژه هم فیلمی در مورد درخواست تجدید نظر جعفر پناهی دیده میشود که آن فیلم هم از این قاعده مستثنی نیست. یکی دیگر از فیلمهایی که در این دوره احتمال حضور آن میرود؛ یک روش خطرناک ساخته دیوید کراننبرگ است که به زندگی و تأثیرات دو اندیشمند حوزه روانکاوی فروید و یونگ میپردازد که میتواند با حضورش در هر بخشی رونقی بیش از پیش به این دوره پرستاره از هر نظر دهد. برای چنین سال باشکوهی در کن به نظرم میبایست داوران بهتری را برمیگزیدند. حضور سه بازیگر (دنیرو، تورمن و جود لاو) در هیئت داوران نمیتواند منطقی به نظر برسد و فیلمسازان باید به انتظار بشینند تا نتیجه چنین هیئت داوران عجیبی را مشاهده نمایند.