سایه سکوت، مروری بر آثار لیلی متین دفتری و جایگاه او در هنر نوگرای ایران
- توضیحات
- نوشته شده توسط عاطفه یزدانی
- دسته: یادداشت نقاشی
- منتشر شده در 1401-05-23 01:52
«لیلی متیندفتری نقاش مؤثر نوگرای ایرانی متولد 1315 تهران و فرزند احمد متیندفتری و نوۀ دکتر محمد مصدق بود. او از بنیانگذاران سبک کمینهگرایی در نقاشی نوگرای ایرانی است و در سال 1335 برای ادامۀ تحصیل در رشتۀ نقاشی به انگلستان رفت. ابتدا در دانشگاه «چلتنهام» تحصیل کرد و سپس از دانشگاه هنرهای زیبای «اسلید» در سال 1338 فارغالتحصیل شد. پس از بازگشت به ایران برای تدریس مجسمهسازی و زبان انگلیسی به مدت پنج سال با دانشگاه تهران همکاری کرد. نخستین آثار او در سومین بینال تهران در سال ۱۳۴۱ به نمایش درآمد و اولین نمایشگاه انفرادی وی در سال 1345، در نگارخانۀ «بورگز» تهران برگزار شد. او در همان سال در پنجمین بینال تهران به دریافت جایزه نائل آمد و در هشتمین نمایشگاه بینالمللی نقاشی در «کانی سورمر» فرانسه در سال 1355 شرکت کرد. آثار او در نمایشگاههای انفرادی و گروهی بسیاری در لندن، پاریس، تهران و شیراز به نمایش درآمده است. لیلی متین دفتری در سال 1386 در شهر پاریس چشم از جهان فروبست.»
فرم و موقعیت آن
آغاز نگاه مینیمالیستی در نقاشی را میتوان در آثار زها لیلی متیندفتری جستجو کرد. مبنای سادهگرایی هنرمند در انتخاب موضوع، زبان خلاصۀ او در بازنمایی اشیاء و عناصر، خلوت و سکون فضا و تعداد اندک عناصر بر صفحۀ بوم از اصلیترین خصوصیات بصری تصویر در آثار او هستند. این رویکرد کمینهگرا، تمرکز و تسلط هنرمند را بر زیباییشناسی نقاشانه نشان میدهد. از همین رو، در بسیاری از آثار متیندفتری، تکصدایی فرم در بستر سکوت و سکون بوم، ضرباهنگی گوشنواز را پدید آورده است که بر غلبۀ حضور فرم در اثر صحه میگذارد. در حقیقت، هنرمند به وسیلۀ کاهش تأثیر فرمی شکلهای واقعی، نگاهی یکسان به ارزش اشیاء و فضا دارد و این امر به مدد عناصر هندسی ابتدایی و رنگهای همگن در آثار او شکل گرفته است. قائل بودن به این ارزش فرمی یکسان در آثار متیندفتری تمایز میان موضوع و فرم را از میان برمیدارد. گویی فرمها با موضوع یکی شدهاند و این هویت واحد حاصل نگاه هنرمند به درون اشیاء و آدمهاست. هنرمند از رهگذر نگاه عمیق و سادۀ خویش؛ با همنشینی فرم، محتوا و فضا در آثار خود، راهی به جهان درونی عناصر و آدمها میگشاید. او با بهرهگیری از بیان کمینهگرا خواست و نیت خود را در شرح جهانی صوفیمآب و بیآلایش میجوید و بهواسطۀ این نگاه مکرر، بر زبان شخصی خود اصرار میورزد. نقاش در جملگی آثار خود از استعارهای شخصی و درونی برای تعریف و بازتعریف فرم در اثر بهره میگیرد. مخاطب را با دالانهای معنایی و درونی اشیاء همراه و همسو میکند و در سایۀ سکوت و ناکجای بیزمانی، ما را میان گسترهای تُهی، سفید و خلوت رها میکند تا صدای جهانی را که از آن سخن میگوید بهتر بشنویم و وزن مفاهیم جای گرفته در آثارش را با خلوص و تسلط روشنایی رنگها و تکگویی فرمها و سطوح یکنواخت آنها لمس کنیم. او کمینهگرایی را نه تنها در معنای فرم و خصوصیات بصری اثر تقلیل نمیدهد، بلکه در پی بخشیدن معنایی استعاری به این امر است. فرمهای ساده، خلاصه شده و اشیایی که انتخاب میکند؛ رجعت به درون و نظاره از بیرون به درون را همراه خویش دارند. این آزاداندیشی هنرمند که انتخاب و روشمندی او در فعل نقاشی است؛ سکوت و خلوت خود را از هویت و تجربۀ زیستۀ هنرمند میگیرد. او تکلفی بر دوش عناصر تصاویر نمیگذارد و بستر بوم را به جولانگاهی برای تبیین چالشهای زیباییشناسی خود با اشیاء و موقعیت آنها تبدیل میکند و این امر نشان از آن دارد که هنرمند غایت فعل نقاشی را در هیچ مقصدی تمامشده نمییابد. متیندفتری مخاطب را وادار میکند تا در عین لذت بردن از سرشت عناصر، طبیعت بیجانها و آدمها، با مسیر پیشآمدۀ او همراه شود، نگاهی که او به ورای عناصر دارد را تجسم کند و شریک لذت او در این همنشینی و خاموشی معنامند باشد. او حاصل این تشاور را در ذهن و اندیشۀ مخاطب میکارد و برای انجام این کار، بیش از آنکه تنها به همراهی محتوا و معنا اکتفا کند، از تسلط «معنای فرم» در اثر بهره میگیرد. به مدد توانمندی در دانش زیباییشناسی، فرم را در جهت معنا پروار و بسیط میسازد و این گستردگی را با کمترین اشارهها و عناصر بصری انجام میدهد اما فرم را فدای معنا نمیکند، بلکه از دریچۀ فرم به معنا میرسد و همواره بر اهمیت فرم و ساختار عناصر در تصویر خود تأکید میورزد.
معنا و محتوا
طبیعت بیجانها و آدمها موضوع محوری نقاشیهای متیندفتری هستند و فارغ از تصویر به جای مانده از پدربزرگ خود، دكتر «محمد مصدق»، كمتر مردى را به تصوير كشيده است و غالب مضمون و محتوای آثار او را زنان، ميوهها، پرندگان و گلها تشکیل دادهاند. معنا و محتوا در آثار متیندفتری از فرم سرچشمه میگیرند و در مقایسه با سایر هنرمندان زن همعصر خویش، اهمیت و جایگاه فرم در آثار او حضوری چشمگیر، محوری و پیوسته دارد. هنرمند به واسطۀ استفاده از فرمهای ساده شده، سطوح تخت و تکرنگ در آثار خود، آگاهانه و عامدانه فضای تصویری خلوت و بدون عمقی را ساخته و مخاطب را بر آن میدارد که از ورای سادگی اشیاء به جستجوی معنا در آنها برآید. او در تکچهرههای خود نیز این نگاه مینیمالیستی را به صلابت و صداقتی زنانه پیوند میزند و حقیقت پنهان تمامی عناصر را در سادگی بیان خویش جاری میکند. نگاه تقلیلگرایانۀ او در فرم و رنگ، اتمسفر منحصربهفرد و به دور از دکوراتیزه شدن و یا روایتمند بودن نقاشی در آثار او پدید آورده است و شاید بتوان این رویکرد را متأثر از آثار پیشگامان نقاشی مینیمالیستی همچون «دیوید برولوک» و «جان گراهام» دانست که هنرمند در سالهای حضورش در لندن با آن در تماس بوده است. متیندفتری از نخستین زنان نقاش مطرح در اوج جریان مدرنیسم ایران است و این امر ریشه در حساسیت و تدقیق نظر او به محیط پیرامون و مضامین نقاشیاش نسبت به همعصران و همترازان وی دارد. این حساسیت در انتخاب مضمون و بیان فرم، سبب ایجاد بافتاری در بیان نقاشانۀ او میشود که در تقابل با شیوهمندی نقاشی سنتی و میراث تصویری آن قرار دارد و در طبیعت بیجانها نیز بیش از آنکه به آیین نقاشانۀ کمالالملک مایل باشد، انتزاع گرایی غنایی و لطافتی هایکویی را ارجح و منتخب میداند. نگاه او در انتخاب ظروفی مانند: کاسه و بشقاب و عناصری چون میوه، تخممرغ و گلدان، نشان از لحنی معطوف به هویتی زنانه و نگاهی دقیق دارد که در بستر گفتمان مسلط مدرنیسم با توجه به ساختار و شمایل مردانهاش، کلامی متمایز، بدیع و شخصی است. بازاندیشی و بازنمایی ذهنی هنرمند در کالبد این عناصر، خوی زنانه و حساس خویش را به مخاطب گوشزد میکند و این یادآوری در نقاشانهترین صورت خود، از پرداختن به تصویر اشیاء گذر میکند و از مسیر کنکاش و تشریح جانمایۀ عناصر به ارزشگذاری بر موقعیت و حضور آنها و چگونگی و کیفیت این موقعیت بها میدهد. این موقعیت آمیخته با خیال است و به واسطۀ تسلط هنرمند بر خصلت بیانگر رنگها، قامت مناسب خویش را پیدا میکند و خصیصۀ بارز این قامت، خاموشی و خلوت آن است. پهنۀ تصویر در آثار متیندفتری بر سکوتی فراگیر تکیه دارد و شاید عنصر خیال موجود در این سکوت، اندکی ملهم از نگارگری ایرانی باشد؛ اما این سکوت بیش از آنکه دعوی آرامش باشد، ما را به جوهر و کالبد تصویر فرا میخواند و صورت معنامند عناصر را به زبانی موجز بازگو میکند. گفتمان سهل و ممتنع نقاشانۀ آثار متیندفتری در نخستین مواجهه؛ دلفریب، دستیافتنی و جذاب مینماید ولی در ادامه شمایلی دشوار، درونزاد و تأملبرانگیز به خود میگیرد. او تناقض هستی را با ما در میان میگذارد؛ سادگی ظاهر را به پیچیدگی باطن پیوند میزند و جلوۀ آرام بیرون را نشانی از درون پرتلاطم و پرخروش میخواند و در این خوانش نقاشانۀ او از هستی، همه چیز در دشتی لبریز از سکوت و سکون اتفاق میافتد. سکوت و سکونی که برخاسته از نگاه او به زندگی و فعالیت حرفهای او در جایگاه یک نقاش و هنرمند بود. دوری او از هر نوع برونریزی اجتماعی، نشان از خصلت انزواطلبیاش داشت و این ویژگی در این جملات او کاملاٌ مشهود است: «اجازه بدهید خیلی راحت بگویم که انگیزهای برای نمایش کارهایم نداشتم. من فقط میخواستم نقاشی کنم». شاید این سکوت، نام و جایگاه او را در لایهای از غبار کملطفی نشانهای تاریخی قرار داد؛ امّا میراث تصویری و رویکرد او در نقاشی به حیات خود ادامه داد و فروش نسبتاً قابل توجه آثار لیلی متیندفتری در حراجهای تهران، «ساتبیز » و «بونهامز» لندن، «کاپاندجی مورهانجه » پاریس و «کریستیز » دبی در سالهای 1394 الی 1398 نشان از فانوس افروخته و ممتد جهانبینی منحصربهفرد او دارد.
منابع:
علیمددی، مهرنوش (1397)، حقیقت پنهان اشیا یادداشتی دربارۀ طبیعت بیجانهای لیلی متیندفتری. دوهفتهنامۀ تندیس، شمارۀ384 و 385.
مجابی، جواد (1395)، نود سال نوآوری در هنر تجسمی ایران. تهران، نشر پیکره، جلد دوّم.